هر کجا دیده ما عقده ی دل وا می کرد
ز خدایش فرجش را باز تمنّا می کرد
زین همه هجر که افتاده میان شه و ما
راوی دهر حکایت ز دو دنیا می کرد
اشک می ریخت ز غم دوری رخساره ی گل
جمعه ها را که چنین واله و شیدا میکرد
شرح می داد غم قصه پنهانی ی خود
یادی از یوسف و از شوق زلیخا می کرد
در تکاپو همه جا را به نظاره می خواست
تا که تسکین دلِ خسته و تنها می کرد
ʝơıŋ➘
┄┄┅┅┅꙲❅✾❁✾❅┅꙲┅┅┄
#ڪـپـےبـاذڪرصلواٺآزاد
🆔ڪـاناݪ انجمݩ مـھـدویٺ³¹³
。.。:∞♡*♥️♥️*♡∞:。. 。
https://eitaa.com/joinchat/4248764504Cbf29c6ab85
。.。:∞♡*♥️♥️*♡∞:。.。