از بهر چه در مجلس جانانه نباشم؟ گِردِ سرِ آن شمع، چو پروانه نباشم بی موجب از او رنجم و بی وجه کنم صلح این ها نکنم، عاشقِ دیوانه نباشم صد فصلِ بهار آید و بیرون نَنهم گام ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم بیگانه شوم از تو که بیگانه پرستی آزار کشم گر زِ تو بیگانه نباشم وحشی صفت از نرگس مخمور تو مستم زانست که بی نعرهٔ مستانه نباشم @anjomanadabiallameh