خاطرات کویر (۳۶۷) راوی: اوسا جعفر جعفری چه بسا که فرزندان کویر در بیان خاطرات کویری خود بغضی در گلو دارند. گاه این غم سنگین به دلیل شکوه از دست رفته صحرا و باد و آفتاب و کاریز و گرما و سرمای کویر است ، گاه یاد‌آوری سختی‌ها و محرومیت‌ها پدرم مقّنی بود. قنات رمز زندگی در کویر بود. مهندسی زیر زمین با ابزار های ساده ولی فکر ‌ و همت و غیرت ‌و قناعت ... آب رونده باید همیشه سرعت و جهش می‌داشت. آب به همراه خاک حاصل‌خیز همراه با زحمتی که رعیت به خود می‌داد ، زندگی را زیر آفتاب بی‌انتهای کویر خلق می‌کرد. در قدیم یک قنات معمولا سالی دوبار تمیز می‌شد که به زبان محلی (کجوری) گفته می‌شد. برای قنات سه چهار قّنا می‌آوردند که کار لایروبی زودتر تمام شود. حسین باقرنژاد و اوسا رحمت سروری از زبده‌ها و با تجربه‌های  قنایی زمان ما بودند. به هر مقنی سهمی می‌دادند. مثلا از چاه اول تا چاه صدم برای یک نفر ... از چاه صدم تا دویست برای دیگری ... و به این ترتیب مسیر‌های قنات تمیز می‌شد و آب روان‌تر می‌شد. استاد کارها معمولا چرخ چاه و وسایل لازم را داشتند. گاهی هم از دیگران امانت می‌گرفتند. قناها تا یک هفته نان و قند و چای با خود می‌بردند و در کویر می‌ماندند.... اوستادها که ماهرتر بودند، مدیریت می‌کردند و پای کار می‌ایستادند. اواخر دهه سی بود که پدرم به همراه کارگرها در مزرعه خیم قنایی می‌کرد. یک روز که از چاه بالا می‌آید، پرگار چاه ریزش می‌کند و کلِ پرگار فرو می‌ریزد و پدر در چاه سقوط می‌کند. او را به سختی از چاه قنات بیرون می‌آورند. ولی از دنیا رفته بود. من  در هفت هشت سالگی شاهد خاکسپاری بودم در حالی که چندین خواهر و برادر بودیم. مردم آن روز دست تنگ بودند. مجالس ترحیم ساده بود. حتی بلندگویی نبود. حسین صفدری بلندگویی داشت که برای این مجلس استفاده شد. آن روز مراسم خوبی برای پدر گرفتند. یک روحانی به نام شفیعی در مجلسش سخن گفت. مردم از یتیم خیلی احترام می‌گرفتند. مقنی‌ها هم صاحب احترام زیادی بودند. شغلی که دیگر در این منطقه وجود ندارد. 🌷🍃☘🌸☘🍃🌷 🌼کانال انوشزاد کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇                    https://eitaa.com/anooshzad    نویسنده:  سید محمد علوی 🌹🍃☘🍎☘🍃🌹