🙏😥یا شبیهَ صاحبِ فطرس أدرکنا! عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى الرِّضَا علیه السلام وَجَعَ الْعَيْنِ. فَأَخَذَ قِرْطَاساً فَكَتَبَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام وَ هُوَ أَقَلُّ مِنْ يَدِي، وَ دَفَعَ الْكِتَابَ إِلَى الْخَادِمِ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَذْهَبَ مَعَهُ، وَ قَالَ: اكْتُمْ. فَأَتَيْنَاهُ وَ خَادِمٌ قَدْ حَمَلَهُ، قَالَ: فَفَتَحَ الْخَادِمُ الْكِتَابَ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: فَجَعَلَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام يَنْظُرُ فِي الْكِتَابِ وَ يَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَقُولُ نَاجٍ، فَفَعَلَ ذَلِكَ مِرَاراً، فَذَهَبَ كُلُّ وَجَعٍ فِي عَيْنِي، وَ أَبْصَرْتُ بَصَراً لَا يُبْصِرُهُ أَحَدٌ. فَقَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام: جَعَلَكَ اللَّهُ شَيْخاً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَا جَعَلَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ شَيْخاً عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ. قَالَ: ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: يَا شَبِيهَ صَاحِبِ فُطْرُسَ‏! قَالَ فَانْصَرَفْتُ وَ قَدْ أَمَرَنِي الرِّضَا علیه السلام أَنْ أَكْتُمَ؛ فَمَا زِلْتُ صَحِيحَ النَّظَرِ حَتَّى أَذَعْتُ مَا كَانَ مِنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فِي أَمْرِ عَيْنِي فَعَاوَدَنِي الْوَجَعُ. قَالَ: فَقُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ: مَا عَنَيْتَ بِقَوْلِكَ يَا شَبِيهَ صَاحِبِ فُطْرُسَ؟‏ قَالَ: فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ غَضِبَ عَلَى مَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ يُدْعَى فُطْرُسَ،‏ فَدَقَّ جَنَاحَهُ وَ رَمَى بِهِ فِي جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ، فَلَمَّا وُلِدَ الْحُسَيْنُ علیه السلام بَعَثَ اللَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله لِيُهَنِّئَهُ بِوِلَادَةِ الْحُسَيْنِ، وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ صَدِيقاً لِفُطْرُسَ، فَمَرَّ وَ هُوَ فِي الْجَزِيرَةِ مَطْرُوحٌ. فَخَبَّرَهُ بِوِلَادَةِ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ قَالَ: هَلْ لَكَ أَنْ أَحْمِلَكَ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ أَجْنِحَتِي، وَ أَمْضِيَ بِكَ إِلَى مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله يَشْفَعَ لَكَ؟ قَالَ: فَقَالَ لَهُ فُطْرُسُ‏: نَعَمْ. فَحَمَلَهُ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ أَجْنِحَتِهِ حَتَّى أَتَى بِهِ مُحَمَّداً صلّی الله علیه و آله فَبَلَّغَهُ تَهْنِئَةَ رَبِّهِ تَعَالَى، ثُمَّ حَدَّثَهُ بِقِصَّةِ فُطْرُسَ‏. فَقَالَ مُحَمَّدٌ صلّی الله علیه و آله لِفُطْرُسَ: امْسَحْ جَنَاحَكَ‏ عَلَى مَهْدِ الْحُسَيْنِ وَ تَمَسَّحْ بِهِ، فَفَعَلَ ذَلِكَ فُطْرُسُ، فَجَبَرَ اللَّهُ جَنَاحَهُ وَ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مَعَ الْمَلَائِكَةِ. (بحار الأنوار، ج‏50، ص66-67 به نقل از رجال کشی) محمّد بن سنان گفت: به حضرت رضا عليه السّلام از درد چشم شكايت كردم. آن حضرت نامه‏اى براى حضرت جواد نوشت كه كوچك ‏تر از كف دست بود و آن نامه را به خادم سپرد و به من دستور داد تا با او بروم و فرمود: اين مطلب را كتمان كن. پس نزد حضرت جواد علیه السلام رفتیم و آن خادم، ايشان را در آغوش داشت. پس نامه را براي آن حضرت گشود. حضرت جواد علیه السلام به نامه نگاهی نمود و سر به آسمان بلند كرد و چندین بار فرمود: خوب شدی، پس چشم دردم خوب شد و به گونه ای می دیدم که کسی نمی دید. راوی نقل می کند: محمد بن سنان گفت: به حضرت جواد علیه السلام گفتم: خدا تو را بزرگ اين امت قرار دهد، همان گونه كه عيسى بن مريم را بزرگ بنى اسرائيل قرار داد. سپس گفتم: اى شبيه صاحب فطرس! محمد بن سنان گفت: مراجعت كردم درحالی که حضرت رضا علیه السلام به من فرموده بود این مطلب را پنهان بدارم. چشمم مدتها خوب بود تا این جریان را برای ديگران بازگو کردم و مجدّدا به چشم درد مبتلا شدم. راوى گفت به محمّد بن سنان گفتم: منظورت از اين كه به حضرت جواد گفتى: «اى شبيه صاحب فطرس!» چه بود؟ محمد بن سنان گفت: خداوند به فرشته‏اى به نام فطرس خشم گرفت. پر و بالش ريخت و او را در يكي از جزائر دریاها انداخت. وقتى حسين بن علی عليه السّلام متولد شد، خداوند جبرئيل را مبعوث کرد تا نزد حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و اله برود و تبریک بگوید. جبرئيل دوست فطرس بود. در انجام این مأموریت، جبرئیل از همان جزيره ای عبور كرد كه فطرس در آنجا افتاده بود. پس جريان ولادت حسین بن علی عليه السّلام را برای فطرس نقل کرد و مأموريتش را نيز گوشزد كرد. سپس گفت: اگر مايل هستی، من تو را بر يكى از بال هاى خود سوار كنم و پيش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله ببرم تا درباره‏ات شفاعت كند. فطرس قبول کرد و جبرئيل او را بر بال خود گرفت و خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله آورد تا از جانب خدا به آن حضرت تبریک بگوید. سپس جریان فطرس را نقل کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله به فطرس فرمود: پر و بال خود را به گهواره حسين بمال. فطرس نیز چنین کرد و خداوند پر و بالش را به او برگرداند و او را به مقام اولش در ميان ملائكه باز گردانيد.