داستان های موکب اربعین _ تکیه صاحب روضات یکی از عزیزان خادم می گفت: یک شب جمعه به اتفاق یکی از رفقا در موکب، مشغول سرخ کردن سبزی بودیم یکدفعه به شدت گرسنه شدیم و به پیشنهاد آن عزیز، قرار شد نیمرویی درست کنیم و بزنیم به بدن همینکه دست به کار شدیم گفتیم خوبه یه مقدار از سبزی های امام حسین رو هم قاطی کنیم و کوکو بپزیم مشغول درست کردن کوکو بودیم که در اون دل شب یک زوج جوان به سمت موکب اومدند به استقبالشون رفتم و براشون چایی ریختم و از فلسفه برپایی موکب براشون تعریف کردم تو این فاصله کوکو هم آماده شد و مقداری از اون رو به زوج جوان تعارف کردیم اولش از خوردن امتناع میکردند ولی وقتی گفتم سفره برکت امام حسینه قبول کردند پس از اینکه نوش جان کردند آقای جوان داستان جالبی رو تعریف کرد گفت: ما مسافریم و از تهران اومدیم و گفت که ما ۱۵ ساله هر شب جمعه هیئت داریم و غذای نذری امام حسین رو میخوریم این هفته اومدیم اصفهان و دلمون میخواست بیایم تخت فولاد رو ببینیم و نمیدونم چطوری سر از تکیه صاحب روضات درآوردیم تو راه که میومدیم با حسرت به خانمم گفتم ۱۵ ساله هر هفته غذای امام حسین رو خوردیم ولی این هفته از اون برکت محرومیم تا اینکه به موکب شما رسیدیم و بازم سر سفره امام حسین مهمان شدیم این حرفها رو در حالی تعریف می کرد که بغض کرده بود و چشماش بارونی شده بود. 👌وقتی قراره رزقت سر سفره امام حسین باشه هر جا باشی مهمونت می کنند😭 کانال انصارالرضا علیه السلام @ansarorreza