11.66M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و هفتم فصل پنجم) 🔸خود را در جای کوهستانی می دیدم. دره ای بود که انتهای آن مشخص نبود و دودهایی از آن بلند میشد. افرادی به ترتیب پشت سر هم قرار گرفته بودند و خود را از دره پایین می انداختند، خیلی تعجب میکردم! علتش را نمی‌دانستم؟! ده نفر با لباس سفید دستهای من را گرفته بودند و میگفتند: تو باید بروی جای تو اینجا نیست ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hwl9x46 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 https://eitaa.com/ansoiy