شرح حال اسیب دیدگان عرفان حلقه: شماره ۱۲۴: باسلام به همه عزیزان، خواستم گوشه خیلی کوچکی از حالت های بد مسیر عرفان حلقه براتون توضیح بدم:در حلقه یک حالت مسخ شدگی و خارج شدن از واقعیت برات رخ میده چه با استفاده از صوت طاهری یا شاگردانش چه با خواندن مطالب، چه حتی صحبت تلفنی یا حتی صحبت در حد چت با این افراد. مسترها شدیدا حس اعتماد آدم رو جلب میکنن! توی جمع ها متفاوت تر و معنوی تر دیده میشن ظاهرا، مهربان هستن و کمک کننده و اینه ک آدم رو به اشتباه میندازه در تصمیم گیری برای وارد شدن و ادامه مسیر، اما اتفاقاتی که برای من اتفاق افتاد بعد از وارد شدن! اولین بار سال 88 آشنا شدم،سه جلسه کلاس رفتم دوارتباط اول خیلی خوب بود،کلا چشم و گوشم انگار کامل باز بود ومتوجه همه چیز دورو برم بودم، بعد از یک هفته حالم بد شد تصاویر ترسناک میدیدم و.... به مستر گفتم گفت برات دفاعی اعلام میکنم، که شروع هذیان من به شدت شروع شد،تازه هم نامزد کرده بودم! به حدی ک منی که قرص میگرن میخوردم آن موقع حالت های عجیبی پیدا کردم وحشتناک تهمت به همه میزدم به نامزدم میگفتم من بهت خیانت کردم و... در خواب و بیداری بهم حس مورد تجاوز شدن دست می‌داد.. طوری که بیمارستان اعصاب منتقل شدم و مثل دیوونه ها در مورد پرسنل بیمارستان و آیندشون نظر میدادم انگار پیش بینی میکردم براشون خلاصه تشخیص شیدایی و افسردگی شدید داده شد و قرص دوز 300 سرترالین بهم دادن، و ریسپریدون و... غیر از حالت های بدی که با دارو ها برام ایجاد میشد تو همون حالت حمد وسوره و ارتباط با ائمه رو دائم داشتم، اما هیچ وقت نمیتونستم قرآن بخونم و یا سمت نماز برم دراز کشیده نماز رو ادا میکردم،وقتی قرآن میخواستم بخونم چشمام اذیت میشد و خواب میرفتم از هیچی هم خبر نداشتم که چرا اینطوری میشم میگفتم اثرات قرصه، خلاصه سه سال هم به این شکل گذشت و من در اصل در تسخیر اونها بودم در باطن، هر مراسم خاکسپاری که میرفتم شدیدا مریض و بد حال برمیگشتم خونه و یک هفته بد حال بودم، در حالی ک هیچ کس این شکلی نمیشد حتی صاحب عزا،بماند شوهرم تو این مسیر نصف جون میشد با حال من بماند، الان که این هارو تایپ میکنم از صداهایی کلی حرفهای زشت می‌شنوم و تهدید میشم، اما نمی‌ترسم و به راهم ادامه میدم! تا این که ما رفتیم برای زندگی به شهر من (تو این مدت تو شهر شوهرم زندگی می‌کردیم) دوتا از دوستای صمیمیم وارد حلقه شده بودن و من هم خبر نداشتم همه بدبختی‌ها م به اون اعلام برمیگرده،دوستانم شروع کردن به صحبت در این مورد من اون موقع یکی دوبار بافشار وحشتناک تونسته بودم نماز بخونم اما بعدش شدیدا حالم به هم ریخته و به خدا میگفتم خدایاخودت میبینی که به چه حالی میفتم، کمترین عبادتم رو بپذیر و نماز نخوندنم رو ببخش، همین باعث گول خوردنم میشد چون اونایی ک حتی به ظاهر نماز میخونن در این کلاس ها نماز رو نفی میکنن اکثرا، هیچی رفتم سر کلاس تو اولین جلسه مربی گفت حرم های امامان پر از جن و کالبد و مشکلات هستش! همون جا فهمیدم که چرت و پرته و ادامه ندادم! اما بعد تحت ارتباط با همین دوستام و به خاطر مشکل نازایی ک برام پیش اومد دوباره به صورت مجازی وارد کلاسها شدم...( و همه گزارش‌هایی ک تو کانال شرح حال آسیب دیدگان اومده همشون رو کامل حس کردم) اماباز ادامه دادم به امید بهتر شدن تا اینکه این اواخر تو خواب با محارمم ارتباط جنسی داشتم و اینجا بود با حسی سرشار از گناه و ناامید از بخشش خدا حیرون موندم... واین اواخر هیچ خدایی رو حس نمیکردم و هر موقع بدون اعوذ اسم خدا رو میاوردم تصویر طاهری میومد جلو چشمم! قسم میخورم عملا طاهری شده بود جایگزین خدا و ائمه و کلی کتاب‌های مذهبی و غیر مذهبی دیگه... طاهری شیطان مهربان و جذاب و کمک کننده و همیشه در دسترس هست برای طرفداراش حتی جالبه وقتی شایع شده بود که ایشون مردن بازهم کمکشون تو دنیا بود برخلاف اینکه مسترها میگن امامان که طبق نظر حلقه ای ها کلا تاثیر گذار نیستن تو دنیا،نمیدونم تو اون دنیا چه بلایی قراره سرم بیاد بابت ارتباط هایی که به افراد دادم و مریضی ها و دعواهایی که براشون ایجاد شده تو زندگی، اما هرچی هست حقم هست و الان به آغوش خدای واقعی دارم برمیگردم با کلی صدای زشت تو ذهنم.ممنونم از ایستادگی همسرم تواین مسیر و از شجاعت خانم میرزاییان در کمک به آسیب دیده ها و کمک به مسیر درست. خدایا نگاهت رو خیلی کم دارم....(وزندگی همه اون دوستام ک وارد حلقه شدند قسم میخورم به همه ی وجود عزیزانم به هم ریخت و طلاق و... قسم میخورم چون قبلا گزارش‌هایی از این قبیل رو باور نمیکردم.. 😢😢) یکی دیگه از چیزهایی ک منو برگردوند لزوم استفاده ازحلقه اعوذ توخوندن قرآن هست، جالبه امتحان کردم وقتی حلقه اعوذ رو استفاده می‌کنیم هیچی از قرآن تو عمق وجودمون وارد نمیشه و مثله یک متن معمولی روخوانی میکنم بدون حس قرب و...😔😭