⛔️ چرا نباید اجازه دهیم تلاش های مرد میدان زیر سوال برود 👈قسمت اول برابر تعریف برخی از علمای علوم سیاسی،سیاست عبارت است از،هنرمدیریت اوضاع و احوال بالفعل،سیاست با وضع کنونی مربوط است،در سیاست تعصب صرف و سرسختی جایی ندارد زیرا محل واقع بینی،انعطاف پذیری و درک عملی است،در عرصه ی سیاست دشمنان دیروز چه بسا دوستان اجباری امروز باشند،خوبی و بدی،دوستی و دشمنی،بسته به وضعیت و منافع حال بازیگران سیاسی تعریف می شود. با این مقدمه کوتاه اگر جریانی فکری در دنیای سیاست،روسیه تزاری،شوروی، و روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را یکسان در نظر بگیرد جا دارد تا گفته شود،درک مناسبی از عوامل اثرگذار بر شکل گیری رفتار سیاسی حکومت ها ندارد و یا اینکه اشکارا در پی وارونه نمایاندن واقعیت هاست. همانگونه که عملکرد ایران در رویکردهای سیاسی در دوران های مختلف و به هنگام استقرار حاکمیتهای متعدد یکسان نبوده است، نبایستی تصور کنیم روسیه فعلی با تفاوت نگاه پوتین با رویکردهای روسیه و شوروی در دوران های پیش از این تاریخ یکی است. موضوع دیگری که رفتار و رویکرد سیاسی حاکمیت ها را شکل می دهد،تعاملات بین المللی است. بعداز فروپاشی شوروی و از بین رفتن نظام دو قطبی حاکم بر دوران جنگ سرد،ایالات متحده آمریکا به دنبال تثبیت نظام تک قطبی و فرمانروایی یگانه بر جهان بود و شرایط به سمتی میرفت که روسیه تا حدی دچار تحیر و سردرگمی شد که راضی شده بود از غربیهایی که پیمان اتلانتیک شمالی(ناتو) را برای مقابله با شوروی تاسیس کرده بودند،درخواست مصرانه داشته باشد تا عضویت روسیه را در این پیمان بپذیرند! اما در این اوضاع،شخصیتی با ویژگیهای پوتین در راس قدرت روسیه قرار میگیرد که بدنبال بازسازی روسیه برابر توانمندیهای داخلی خود و مقابله با نظام تک قطبی مورد اتکال امریکاست. طبیعی است تحقق ایده آلهای نظام چند قطبی در گرو هم پیوندی ها و هم پیمانی هایی است که بر اساس منافع مشترک با لحاظ منافع ملی تمامی اعضا ایجاد میشود. بر مبنای تئوری بازیها دو نوع از بازی متصور است،یکی"نظریه حاصل جمع صفر"که منجر به برد یک بازیگر و باخت بازیگر دیگر است. و دیگری "نظریه حاصل جمع غیر صفر"که در اینحالت لزوما منتج به باخت یک بازیگر و برد یک سویه بازیگر دیگر نمیشود و بلکه امکان انتفاع و بهره گیری همزمان بازیگران هم سو و مشترک میسر میگردد. انچه که در نظام تک قطبی مورد نظر امریکا است،نفعتی برای دیگران قایل نیست و ترجیحا تولید قدرت برای دیگران را نیز متصور نخواهد بود. با لحاظ مولفه های بالا وقتی به موضوع همکاری های ایران با روسیه یا حتی با دیگر همپیمانان بالقوه یا بالفعل نظر اندازیم،خواهیم دید اول که این همکاری ها بر مبنای تحقق نظام چند قطبی است که به ناچار در تقابل نظام تک قطبی آمریکایی است و تقابل منافع روسیه،چین،و... با منافع آمریکا قطعا تولید منفعت برای جمهوری اسلامی ایران خواهد کرد. طی ۴۳ سال پس از انقلاب، ایران اسلامی موفق به تولید قدرت در منطقه و بلکه نزدیک به تراز جهانی نموده است،پس اگر در نظام بین الملل قصد معرفی و تصریح منافع خود را نماید و برای تثبیت و تحکیم این منافع یک قدرت هم پیمان دیگر را در عرصه ای وارد نماید که موجبات پس زدن ماشین جنگی آمریکا و پیاده سازی قدرت ایران فراتر از اندازه های منطقه ای را داشته باشد،در این حالت ما بعنوان تصمیم ساز نباید غافل از این اتمسفر فراگیر چندوجهی باشیم و تصور شود جمهوری اسلامی منافع خود را فدای سیاستهای روسیه نموده است. ویژگیهای روسیه فعلی این است که با قدرت ملی ما تضاد ندارد،در حد خود و با استفاده از ابزارهای در اختیار، قدرت منطقه ای ما را تسهیل میکند و در مقابل دشمنان نظام اسلامی و هم پیمانانش ایستادگی میکند و با پذیرش قدرت ایران در تراز بین المللی مشکلی ندارد، با این تفصیل هر کشور دیگری که این ویژگیها را در رفتار سیاسی خود ملاک تعامل با ایران قرار دهد و در مسیر منافع ایران اسلامی تزاحم ایجاد نکند، می تواند جزو هم پیمانان ما محسوب گردد. ✍هوشنگ نارری 📡کانال آنتی نفوذ قم https://eitaa.com/antinofoozeqom