شعر محرم شعر می خوانم ولی، شاعر شوم کار شماست چشمها را شسته ام، زائر شوم کار شماست قصه را می خواند و چشمان ترم آمد پدید خاک باران خورده ام، چشم ترم کار شماست گفته اند فوق علم ها، یک علم افراشتی گر عمود است کربلا، بر آن علم کار شماست هر چه از عاشق بپرسند، نقش می گردد ز تو ای که نقشی بر قلم، رد قلم کار شماست تا که گویند یا حسین، این دل به تو همراز شد گر که همرازم به راز عشق هم، کار شماست ساقی دریا به آغوشش رسید و آب شد اینکه دریا می شود چون موج خم کار شماست چون تو عباسی و ذکرت مَحرم دلها شده گر که لبها مُحرم نامت شود کار شماست 🖤 ¦