«سَمَاءُ تكْسَاسَ أَمْطَرَتِ الدُّولارَات»
فوجيءَ المَارَّةُ وَ سَائِقُو السَّيَّارَاتِ فِي «البَاسُو» بِوِلايَةِ «تكساس» بكَمِّيَّاتٍ كَبِيرَةٍ مِنَ الدُّولارَاتِ تَتَطَايَرُ فَوْقَ رُؤُوسِهِمْ حِينَ رَكِبَ مُدِيرُ فَرْع مِنْ فُرُوعِ سِلْسِلَةِ مَطَاعِمِ «مَكْدُونَالدز» السَّيَّارَةَ فَقَادَهَا مُسْرِعاً نَاسِياً أَنَّهُ وَضَعَ أَرْبَاحَ اليَوْمِ فَوْقَ سَقْفِ السَّيَّارَةِ. وَ قَالَتِ الشَّرْطَةُ: إِنَّ مُدِيرَ الفَرْعِ الَّذِي لَمْ تَكْشِفْ عَنِ اسْمِهِ كَانَ فِي طَرِيقِهِ لِوَضْعِ النُّقُودِ فِي البَنْكِ. وَ رَفَضَتِ الكَشْفَ عَنْ حَجْمِ النُّقُودِ الَّتِي تَنَاثَرَتْ فِي الهَوَاءِ وَ تَكَالَبَ المَارَّةُ عَلَیٰ الْتِقَاطِهَا. وَقَالَتْ «مَارِيَا» الَّتِي شَهِدَتِ الوَاقِعَةَ: «السَّمَاءُ كَانَتْ تُمْطِرُ الدولارات وَالكُلُّ كَانَ يَقْفِرُ لالْتِقَاطِهَا» وَ نَسِيَ مُدِيرُ المَطْعَمِ أَنَّهُ وَضَعَ حَقِيبَتَيْنِ مَلِيئَتَيْنِ بِالدُّولارَاتِ فَوْقَ سَقْفِ سَيَّارَتِهِ وَ حِينَ قادَهَا سَقَطَتا. فَانْفَتَحَتْ وَاحِدَةٌ وَ تَطَايَرَ مَا بِدَاخِلِهَا فِي الهَوَاءِ وَ لَمْ يَبْقَ فِيهَا سِوَى القَلِيلِ بَعْدَ التَّمَكَّنِ مِن اسْتِعَادَتِهَا. أَمَّا الحَقِيبَةُ الثَّانِيَّةُ فَقَدْ تَمَكَّنَتْ سَيِّدَةٌ مَجْهُولَةٌ مِن الْتِقَاطِهَا وَالْفِرَارِ بِهَا بِسَيَّارَتِهَا قَبْلَ أَنْ تَلْتَقِطَ الشَّرْطَةُ رَقَمَ سَيَّارَتها.
«آسمانِ تگزاس دلار بارید»
رهگذران و رانندگان اتومبیل در شهر «باسو» در ایالت «تگزاس» (با دیدن) مقدار زیادی دلار که روی سر آنها در پرواز بود غافلگیر شدند. (قضیه از این قرار بود) که مدیر یکی از شعب رستورانهای زنجیرهای «مک دونالد» سوار اتومبیل شد و با سرعت به رانندگی پرداخت؛ غافل از اینکه درآمد آن روز را روی سقف اتومبیل گذاشته است. پلیس اظهار داشت: مدیر آن شعبه - که نامش را ذکر نکرد - در مسیر حرکت به سمت بانک بود تا پولها را به بانک تحویل دهد. پلیس از اعلام مبلغ کلی پولهای پراکنده شده در هوا که عابران برای دستیابی بدان به یکدیگر حملهور میشدند، خودداری کرد. «ماریا» که شاهد ماجرا بود گفت: آسمان، دلار میبارید و همه برای گرفتن آن میپریدند. مدیر رستوران فراموش کرده بود که دو کیف پر از دلار را روی سقف اتومبیل گذاشته است و پس از آنکه به رانندگی پرداخت، هر دو کیف پرتاب شدند و یکی از آنها باز شد و محتویات آن در هوا پراکنده شد. پس از بازگرداندن کیف، جز مبلغ اندکی چیزی درون آن باقی نمانده بود. اما کیف دوم، خانم ناشناسی توانست آن را به چنگ آورد و قبل از آنکه پلیس شماره اتومبیلش را بردارد، با اتومبیل خود گریخت.
🏷 | Arabimajazi.ir
🏷 | @arabi_majazi