🍀قطعه ای رمان بابالنگ دراز (جین وبستر) ترجمه: نمی توانی تصور کنی چقدر می ترسیدم با آن لباس های زشت صندوق کمک های مردمی در مدرسه حاضر شوم. کاملا مطمئن بودم که در کلاس پیش دختر صاحب همان لباس خواهم نشست و او پچ پچ خواهد کرد و قهقهه خواهد زد ودیگران را باخبر خواهد کرد. تلخی پوشیدن لباس دورافکنده شده دشمنت روحت را بدجور آزار می دهد. حتی اگر بقیه عمرم جوراب ابریشمی بپوشم باز هم آن ناله را فراموش نخواهم کرد. بزرگترین خودآموز مکالمه عربی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/3417505808Cb5105ea910