امروز جلسه ای با حاج آقا صاحب فصول اصفهانی داشتیم
صحبت از ترجمه های قرآن و ترجمه مرحوم فیض الاسلام پیش آمد
ایشان فرمودند: من در دهه هشتاد مدتی در شبکه خبر کار می کردم و قرار شد مستندی درباره زندگی ایشان تهیه کنیم
مصاحبه با همسر و فرزندانشان بر عهده من گذاشته شد
سپس نکاتی از آن مصاحبه ها برایم بیان فرمودند
فرمودند: فیض الاسلام دانش آموخته ی نجف بود ولی اواخر عمر به تهران آمده بود
پسرش می گفت: پدرم به هیچ وجه از وجوهات شرعی استفاده نمی کرد
تهران که آمد در بازار اول یک دکّان حبوبات فروشی زدند و بعد از مدتی تبدیل به پتو فروشی کردند
صبح با هم به مغازه می رفتیم و یکی دو ساعت که می گذشت و چند نفر پتو می خریدند، می گفت ببندیم بریم خونه! می گفتم هنوز که تا ظهر مانده است. می گفت: نه دیگه خرج امروزمان درآمد. و می رفتیم منزل و ایشان مشغول نوشتن کتاب هایش می شد
همسرشان هم در مصاحبه گفت: ایشان که می خواست ترجمه نهج البلاغه را چاپ کند، پولی نداشت. من چون پدرم متمول بود، دو منزل به ارث برده بودم، یکی چهارصدمتر و دیگری ششصد متر. به من گفت حاضری منزل چهارصد متری را بفروشی تا سه جلد از ترجمه ام را چاپ کنم؟ من هم حاضر شدم و را فروختیم. برای چاپ سه جلد بعدی هم دوباره به من گفت: حاضری منزل ششصد متری ات را بفروشی؟ در عوض قول می دم خود حضرت امیر برایت منزلی برسانند. من هم حاضر شدم و تمام ۶ جلد چاپ و منتشر شد
بعد از مدتی، همسایه ای یهودی داشتیم که با همسرش اختلاف داشت و مرتب بگو مگو و دعوا می کردند.
روزی درب منزل ما آمد و به شوهرم گفت: حاج آقا من زنم را طلاق دادم و دارم می رم آمریکا. این منزل من برای شما
منزل آن یهودی هزار متر بود !!!
حاج آقا صاحب فصول فرمودند: فیض الاسلام علاوه بر ترجمه قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، مفاتیح را هم ترجمه کرده است
عجب مردانی در روزگار بوده اند
و عجب زنِ بی اعتنا به مال دنیایی هم
داشته است!🤔
احمدیاسر وافی
@arabsalehi_ir