قوری راسل و قهوه ی تلخ اینترنشنال... برتراند راسل، فیلسوف، جامعه شناس و ریاضیدان قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی بود‌. کسی که به خاطر نظریه فلسفه ی تحلیلی مورد توجه جامعه ی علمی در عصر خود قرار گرفت. حال اینکه فلسفه ی تحلیلی چیست و چه میخواهد بگوید بماند برای بعد و بماند برای اساتید فلسفه. اما راسل یک تجربه گرا و از فلاسفه ای است که در مقابل فلسفه ی قاره ای که ضد تجربه و یا غیر تجربه گرایی هست، معتقد به مبنا بودن علوم طبیعی است. راسل برای آنکه مسیحیت و خدا باور ها را نقد کند و بگوید من خدا ناباورم، برای اثبات عدم وجود خدا مثال قوری چایی را میزند که میان دو سیاره است که به خاطر حجم کوچکش حتی با تلسکوپ قابل مشاهده نیست. از این سو میگوید خدا نیز اینچنین است‌ و همانطور که کسی نمیتواند ادعای من درخصوص وجود چنین قوری را رد و یا اثبات کند، رد و اثبات خدا هم چنین است و اساسا آنرا در مبانی دیگرش از مسائل خرافی میداند که درنهایت اعتراف میکند به خداناباور بودنش. اما این نکته چه ارتباطی به زمان کنونی ما دارد؟ راسل با مبنای فلسفه ی تحلیلی معتقد است که هیچ حقیقت فلسفی وجود ندارد. با این حساب و با تمثیل قوری چای نقل به مضمون چنین میخواهد بگوید که: ما میگوییم که خدا قابل اثبات نیست حال کی به کی هست؟! بماند که این ادعا توسط خود فلاسفه ی غربی بعد از وی رد شده و اساسا در فلسفه ی اسلامی براساس برهان حرکت و براهین دیگر وجود خدا ثابت است ولی باید گفت تجربه گرایی و انسان محوری مطلق، سبب میشود تا حقایق با توجیهات به ظاهر علمی، انکار شود. کاری که رسانه های غربی برای پیش برد همان اهداف انسان گرایانه ی خود میکنند. آنها کاری ندارند که فلان چیز صحت دارد یا نه. بلکه صرفا به عنوان خبر به گوش مخاطب میرسانند. اینکه قوری چای کوچک وجود دارد یا نه مهم نیست. مهم این است که تو بگویی که هست ولی دیده نمیشود. همانطور که رسانه ها بسیجی ها را قاتل و ظالم معرفی میکنند هرچند که اینطور نباشد. ولی به مخاطبشان میگویند: او قاتل هست کی به کیه! این گونه، انکارحقیقت با توجیهات علمی و در حال حاضر با کمی چاشنی تحریک عواطف، سبب میشود که انسان محوری مطلق به سمت انکار حق مطلق برود و تحریف جای حقیقت را بگیرد. اوج تناقض راسل آنجاست که با این مبنا، در جنگ جهانی دوم هم علیه متفقین است و هم علیه متحدین و بر همین اساس زندانی میشود. اما سوال اینجاست که با مبنای راسل آیا نمیتوان به متفقین و یا متحدین حق تصرف داد؟ شاید حق با آنها باشد کما اینکه رسانه های غرب، اکنون خود را ضد جنگ میدانند ولی برای رسیدن به اهداف خود، حقیقت را مثل قوری راسل غیر قابل اثبات میدانند ولی خود را در جای حق قرار میدهند! تناقض، میراث شومی است که راسل و امثال او برای جهان به جای گذاشته اند. میراثی که چون قهوه ی تلخی در همان قوری راسل، در کام مخاطب ریخته میشود تا حقیقت را همیشه تلخ جلوه دهد. حال آنکه باطل چنین است. @araf11