آرامجای .
آرامجای .
روزی با خودم فکر میکردم اگر اورا با غریبه ایی ببینم دنیا را به آتش میکشم . اما امروز حاضر نیستم کب
در دلم چیزی ویران شده، چیزی که نمیدانم چیست و اضطراب و دلشوره مثل مِهی در ته درّهای بیآفتاب جایش را گرفته است. باید خودم را بالا بکشم. بهسوی روشنایی سبز و چشماندازهای دور. _شاهرخ مسکوب
#بسیحق