نگاهی به خیام ازدی که گذشت هیچ از اویادمکن فردا که نیامده ست فریاد مکن بر نامده وگذشته بنیاد مکن حالی خوش باش  وعمر بربادمکن خیام را با رباعی هایش می شناسیم وبا آثارش درعلم ریاضی ونجوم ونوروز نامه وتقویم جلالی. دراروپا ترجمه ی فیتز جرالد از رباعیات خیام هم مترجم را به شهرت رساند هم خیام را . پوتین رییس جمهورروسیه گفته بود" رباعیات خیام کتاب بالینی می است" یان رپیکا مولف تاریخ ادبیات ایران معتقداست که (اروپاییان درماندگی خودرا در رباعیات خیام می بینند) دررباعیات خیام سایه ی مرگ برسراوهمچنان سنگینی می کند. برای کم کردن این سنگینی یا فراموش کردن آن ما را به خوشباشی ودم غنیمتی فرا می خواند. کدام شاعر می تواند مرگ وزندگی را به این زیبایی به تصویر بکشد؟ جامی است که  عقل آفرین می زندش صدبوسه مهر بر جبین می  زندش وین کوزه گر دهرچنین جام لطیف می سازدو باز برزمین می زندش . یا این کوزه که دردست توست اندام دیگری بوده است واندام توکوزه ی دیگران خواهد شد. در زمان خیام حنابله واشعریون علیه معتز له برخاسته بودند وسلاجقه به قلمع وقمع سایر دگر اندیشان می پرداخته اند. اعتراض خیام دانشمند علیه این جمودبوده است  اگر به اختصار من فردوسی را حماسی بنامیم ومن مولوی را عرفانی ومن حافظ را رند. .من خیام من شکاک ودم غنیمت شماراست که بر اختلاف فرقه ای می تازدوبا خوش باشی نرد عشق می باز د همین مرگ اندیشی اوست که می گوید.. دردشت وصحراکه پامی گذاری با غرور وخواری پا نگذار. شاید این سبزه از لاله رویی روییده است. خیام می گوید.(ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست)دم را داشته باش چون بر نمی گردد دنیا مانند کهنه زالی است دعوای فرقه ای راهی به دهی نمی برد یا (عمرم بگذشت وهیچ معلوم نشد) یا (تاچند اسیر رنگ وبو خواهی شد) یا همه زندگیت خوابی باشد که دیده باشی همه عمر شرایط اجتماعی ان دوران را چه خوب خیام دراین رباعی نشان داده است. چون حاصل آدمی دراین شورستان جز خوردن غصه نیست یا کندن جان خرم دل آن که زین جهان زود برفت واسوده کسی که خودنیامد به جهان به اختصار می توان اندیشه های خیام را اینگونه بیان کرد در اندیشه های خیام سه نوع اندیشه وجود.دارد خاطره ی ایران باستان که همه اندیشمندان ایرانی از ان الهام گرفته اند. مرغی دیدم نشسته بر باره ی طوس در پیش نهاده کله ی کیکاوس با کله همی گفت که افسوس افسوس کو بانگ جرسها وکجا ناله ی کوس .....بی اعتباری دنیا وکوتاهی عمر که باید دم را غنیمت شماریم برخیز ومخور غم جهان گذران بنشین ودمی به شادمانی گذران در طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دیگران ......چون وچرا در کار افرینش از امدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جلال وجاهش نفزود وز هیچ کسی نیز دوگوشم نشنود کاین آمدن ورفتنم از بهر چه بود ...خیام معتقد است یکی راه حل را از طریق دین می داند ویکی از راه علم می ترسم هیچکدام به عمق حقایق نرسند قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین مترسم از انکه بانگ اید روزی کای بیخبران راه نه انست ونه این. ....خیام می گوید همه ی مسایل حل شدنی است مگر مرگ. از جرم گل سیاه تا اوج زحل کردم همه مشکلات کلی را حل بگشادم بندهای مشکل به حیل هربندگشاده شد به جز بند اجل در این رباعی خیام به منجمی خود اشاره دارد. منابع ،رباعیات خیام، نوشته های محمدعلی اسلامی ندوشن درباره ی خیام لهراسپ ،بهرامیان @arayehha