بین نماز، وقت دعا گریه می‌کنی با هر بهانه، در همه جا گریه می‌کنی در التهاب آه خودت آب می‌شوی می‌سوزی و بدون صدا گریه می‌کنی هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد اما به یاد کرب و بلا گریه می‌کنی اصلاً خود تو کرب و بلای مجسمی وقتی برای خون خدا گریه می‌کنی آب خوش از گلوی تو پایین نمی‌رود با ناله‌های واعطشا گریه می‌کنی با یاد روزهای اسارت چه می‌کشی؟ هر شب بدون چون و چرا گریه می‌کنی؟ دیگر بس است، چشم ترت درد می کند از بس که غرق اشک عزا گریه می‌کنی 🖋شاعر: یوسف رحیمی 🏴 🆔@ArbaeenIR