🔻 شبث بن رِبعی از پیرمردها بود، عبیدالله همۀ پیرمردها را در لشکر عمربن سعد جمع کرده بود؛ مردم هم اکثرا این‌طوری فریب بزرگان خود را خورده و جمع شده بودند. 🔸 شبث از کسانی بود که در جنگ آذربایجان برای فتح ایران با مسلم بن عوسجه و... رفته بودند، بعد عبیدالله دنبال او فرستاد. 🔹 شبث از اشراف کوفه بود، عبیدالله به منزل او پیکی فرستاد و گفت: نزد ما بیا، شبث گفت: مریض هستم. فرستاده عبیدالله آمد به عبیدالله گفت: که شبث خود را به مریضی زده است و می‌خواهد نیاید، 🔸 بلافاصله عبیدالله به شبث بن ربعی نامه نوشت که فرستاده من می‌گوید که تو خود را به بیماری زده‌ای، می‌ترسم از کسانی باشی که قرآن دربارۀ آن‌ها می‌فرماید: وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ‏.(بقره:۱۴) ترجمه: و چون به اهل ایمان برسند گویند: ما ایمان آوردیم؛ و وقتی با شیاطین خود خلوت کنند گویند: ما با شماییم، جز این نیست که (مؤمنان را) مسخره می‌کنیم. 🔹 بعد عبید الله گفت: اگر در فرمان ما هستی فوری بیا، شبث ترسید و بلند شد آمد. شبانه هم آمد که عبیدالله رنگ و روی بیماری در او نبیند، چون چراغ و روشنایی که نبود، ولی عبیدالله خیلی او را احترام کرد و گفت که می‌خواهم کمک ابن سعد بروی، او هم گفت می‌روم. ادامه دارد...‌ ‌ حاج شیخ جعفر ناصری ‌ ‌ ‌ ‌🕌در کانال یاران اربعینی حتما عضو شوید : 👇👇👇 @arbaeeniy_yaran