🏴🏴🏴 درخواست امام هادی علیه السلام جهت دعا برای ایشان در کربلا 👈🏼👈🏼 [الکافی] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: بَعَثَ إِلَیَّ أَبُوالْحَسَنِ علیه‌السلام فِی مَرَضِهِ وَإِلَی مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ فَسَبَقَنِی إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ حَمْزَةَ فَأَخْبَرَنِی مُحَمَّدٌ مَا زَالَ یَقُولُ: ابْعَثُوا إِلَی الْحَیْرِ. وَقُلْتُ لِمُحَمَّدٍ: أَلَّا قُلْتَ لَهُ أَنَا أَذْهَبُ إِلَی الْحَیْرِ. ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاك! أَنَا أَذْهَبُ إِلَی الْحَیْرِ. فَقَالَ: انْظُرُوا فِی ذَاك. ثُمَّ قَالَ: إِنَّ مُحَمَّداً لَیْسَ لَهُ سِرٌّ مِنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ وَأَنَا أَکْرَهُ أَنْ یَسْمَعَ ذَلِك. قَالَ فَذَکَرْتُ ذَلِك لِعَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ فَقَالَ: مَا کَانَ یَصْنَعُ الْحَیْرَ هُوَ الْحَیْرُ. فَقَدِمْتُ الْعَسْکَرَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ لِیَ: اجْلِسْ حِینَ أَرَدْتُ الْقِیَامَ. فَلَمَّا رَأَیْتُهُ أَنِسَ بِی ذَکَرْتُ لَهُ قَوْلَ عَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ فَقَالَ لِی: أَلَّا قُلْتَ لَهُ إِنَّ رَسُولَ الله صلی الله علیه وآله کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَیُقَبِّلُ الْحَجَرَ وَحُرْمَةُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَالْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ الْبَیْتِ. وَأَمَرَهُ الله عَزَّوجَلَّ أَنْ یَقِفَ بِعَرَفَةَ وَإِنَّمَا هِیَ مَوَاطِنُ یُحِبُّ الله أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ یُدْعَی لِی حَیْثُ یُحِبُّ الله أَنْ یُدْعَی فِیهَا وَذَکَرَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ وَلَمْ أَحْفَظْ عَنْهُ. قَالَ: إِنَّمَا هَذِهِ مَوَاضِعُ یُحِبُّ الله أَنْ یُتَعَبَّدَ فِیهَا فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ یُدْعَی لِی حَیْثُ یُحِبُّ الله أَنْ یُعْبَدَ هَلَّا. قُلْتَ لَهُ: کَذَا قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاك لَوْ کُنْتُ أُحْسِنُ مِثْلَ هَذَا لَمْ أَرُدَّ الْأَمْرَ عَلَیْك هَذِهِ أَلْفَاظُ أَبِی‌هَاشِمٍ لَیْسَتْ أَلْفَاظَهُ. 📝ابوهاشم جعفری می‌گوید: وقتی حضرت ابوالحسن امام هادی علیه‌السّلام بیمار شده بود، از پی من و محمّد بن حمزه فرستاد ولی محمّد بن حمزه از من جلوتر خدمت مولا رسیده بود. او گفت: امام علیه‌السّلام پیوسته می‌فرمود: یک نفر را به کربلا بفرستید برایم دعا کند. من به محمّد گفتم: می‌خواستی بگویی من به کربلا می‌روم! بعد خودم خدمت آن جناب رسیده عرض کردم: آقا! اجازه می‌فرمایید من به کربلا مشرف شوم؟ فرمود: در این مورد باید دقت کنی که مأمورین متوجه تو نشوند و برایت ناراحتی فراهم نگردد. آنگاه فرمود: محمّد قابل اعتماد نیست زیرا او (که زیدی مذهب است) خلوصی در تشیع‌اش ندارد (زیرا قائل به امامت زید بن علی است) و من نمی‌خواهم او این امر را بفهمد. گفت: من این حرف را برای علی بن بلال نقل کردم؛ او گفت: به کربلا چه احتیاجی دارد؟ او خودش دارای شرافت کربلاست! بعد من خدمت امام علیه‌السّلام رسیدم موقعی که خواستم از جا حرکت کنم فرمود: بنشین! وقتی دیدم آن جناب با من ملاطفت کرد، سخن علی بن بلال را برایش نقل کردم، فرمود: می‌خواستی به او بگویی: رسول خدا صلی الله علیه و آله خانه کعبه را طواف می‌کرد و حجرالاسود را می‌بوسید با اینکه احترام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مؤمن، بیشتر از خانه است و خداوند عزوجل به او دستور داد که در عرفه وقوف کند. اینها محل‌هایی است که خداوند دوست دارد در این محل‌ها او را بخوانند. من نیز علاقه دارم برایم در محلی دعا کنند که خدا دوست دارد او را آنجا بخوانند. سهل به نقل از ابوهاشم می‌گوید: درست جمله او را حفظ نکردم و او گفت: اینجاها مواضعی است که خداوند دوست دارد در آنجا او را عبادت کنند. من هم مایلم در جایی که خدا دوست دارد عبادت شود، برایم دعا کنند. چرا این حرف را به او نگفتی؟ گفتم: فدایت شوم، اگر چنین جوابی را یاد داشتم از شما نمی‌پرسیدم!  📚 بحارالأنوار، ج۵۰، ص۲۲۴