✍️ خاطرات شما... اعتکاف بودیم، شبها عبادت میکردند و روزها نماز و قرآن می خواندند. اکثر معتکفین با رفقای خود آمده بودند و بعد از عبادت مشغول گفت و شنود با هم می شدند. مهدی و ابراهیم هم با هم در کنار هم بودند. رفتم سری به آنها بزنم و گپ و گفتی بکنم. هر دو غرق در معشوق خود بودند و نماز می خواندند دقایقی را صبر کردم تا نمازشان تمام شود و توجهشان را به من بدهند و صحبت کنیم ولی هنوز از نماز قبلی فارق نشده مشغول نماز بعدی می شدند. آنقدر دلبسته بودند که دلم نیامد جلوتر بروم؛ فقط با حسرت و حیرت نشستم و از دور بندگی‌شان را نظاره کردم. من محو تماشای آن دو و آن دو عاشقانه در تمنای وصال معشوق خود بودند و پابه‌پای هم دقایق را در پرونده بندگی خود ثبت می‌کردند. قم | مسجد امام حسن عسکری علیه السلام | ۱۳۹۱ راوی: همکار ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | aref-e-mojahed.ir 🆔 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما