‍ ‍ . 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼🌺 🌺🌼🌺 🌺 📨 🌹شهید مدافع‌حرم ▫️همسر شهید عارفی نقل می‌کنند: سال ۱۳۸۸، سال فتنه به جرئت میتونم بگم بدترین و سخت‌ترین سال زندگیمون بود؛ با اینکه سال ۸۸ دانشگاه قبول شدم ولی تلخی فتنه، کام ما رو هم تلخ کرده بود. ▪️آقا مصطفی خیلی آشفته بود. اصلا روی پاش بند نبود؛ عزم سفر کرده بود و میخواست بره تهران ولی گویا اعلام کرده بودند"هیچکس از شهرهای دیگه نیاد که اغتشاش بیشتر نشه"! ▫️ولی روز و شب نداشتیم. خیلی حالشون بد بود. هر لحظه که ایشون بیرون یا بسیج می‌رفتند، منتظر یه خبر بد بودم؛ میگفت: ما بسیجی‌ها زنده باشیم و یه عده آمریکایی‌صفت، بیت رهبری رو تهدید کنند؟ ما باشیم و اینا هر کاری دلشون میخواد، هر بی‌حرمتی که میخوان بکنند؟! ▪️روزی که حضرت آقا با بغض تو نماز جمعه تهران سخنرانی می‌کردند، آقا مصطفی داشتند گریه می‌کردند. باورم نمی‌شد؛ من تا اون لحظه اشک ایشون رو ندیده بودم؛ البته با اون ولایتمداری و عشق به حضرت آقا که بنده از ایشون سراغ داشتم، انتظارش می‌رفت که طاقت دیدن بغض رهبر رو نداشته باشند و به هم بریزند، مثل همه مردمی که عاشق رهبری هستند. ▫️واقعا در اون روزها همه حال‌شون بد بود. آقا مصطفی خیلی نسبت به حضرت آقا ارادت داشتند و سعی می‌کردند در همه مسائل زندگی مقلد ایشون باشند؛ حتی در ساده‌زیستی هم نگاهشون به رهبری بود. ▪️الآن هم تو این فتنه‌های آخرالزمان از شهدا میخواهم که از حضرت آقا محافظت کنند تا پرچم این انقلاب رو بی‌واسطه به دست آقا صاحب الزمان عَجَّلَ‌الله‌تعالی‌فرجهُ‌الشریف برسونند. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093