『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "... موقــع انتخـابـات ، مسـئول صـندوق بـودم . آقا مهـدی را توی صـف دیـدم ، تازه فرمـانده لشـکـر شده بود . به احترامش بلند شـدم، گفتـم بیاید جلوی صف . نیــامــد! ایســتاد تا نوبتـش شـد ... موقع رفتن ، تا دم در دنبالش رفتـم. پـرسـیدم : " وسـیله دارین ؟ " گفت : " آره .. ! " هرچه نـگاه کردم ، ماشـینی آن دور و بر نـدیـدم! رفت طرف یک مـوتـور گازی! موقع سـوار شدن ، با لبخـند گفـت : " مـال خودم نیـس ، از ـبرادرم قرض گرفتــم .. ! " «شهید مهدی زین الدین
#شهیدانه
🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093