#شهداگاهی نگاهی😔
❣
اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا میکرد .
میدیدم که بعد از نماز از خدا طلب شهادت میکند .
نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند،
نماز شبش ترک نمیشد .
دیگر تحمل نکردم ،یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم .
به او گفتم: تو این خونه حق نداری
نماز شب بخونی، شهید میشی .
حتی جلوی نماز اولوقت او را میگرفتم!
اما چیزی نمیگفت ....
دیگر هم نماز شب نخواند ؛
پرسیدم :
چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟
خندید و گفت :
کاریو که باعث ناراحتی تو بشه
تو این خونه انجام نمیدم .
رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره،
اینجوری امام زمان(عج) هم راضیتره ...
❣بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد،
پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟
گفت: چرا ، ولی براش دعا نمیکنم!
چون خودِ خدا باید عاشقم بشه
تا به شهادت برسم ...
گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟؟
لبخندی زد و گفت:
مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟!
راوی:همسر شهید
🌷شهید مرتضی حسین پور🌷