🌹بسم رب الشهدا🌹 پرده سوم: خیانت درست در زمانی که می‌رفت پیروزی رزمندگان ما تثبیت شود، خوش‌خدمتی منافقین به کمک بعثی‌ها آمد. آن‌ها با فریاد «عقب‌نشینی کنید» بین نیروهای پیش‌رفته هرج و مرج ایجاد کردند. آن‌ها فریاد می‌زدند و می‌گفتند: دستور رسیده، عقب‌نشینی کنید... ثابت‌نیا فریاد می‌زد و از بچه‌ها می‌خواست که عقب‌نشینی نکنند. عقب‌نشینی دستور او نبود، اما وضعیت نیروها به هم ریخته بود. تلاش‌ها و فریادهای بنکدار [جانشین فرمانده گردان] و ابراهیم هادی [یکی دیگر از دلاورمردان سپاه اسلام که در این عملیات به شهادت رسید و پیکرش هیچ‌گاه پیدا نشد.] هم که روی خاکریز دشمن بودند بی‌اثر شد. برخی از نیروها به گمان اینکه دستور از فرماندهی گردان است، فاصله هشتاد متری را دویدند و به سمت کانال سوم برگشتند. آتش دشمن بسیار شدیدتر شد. تعداد نیروهای ما هم در خاکریز اول بسیار کم شد. در این هنگام بلدچی بومی گردان هم دوان‌دوان به سمت بعثی‌ها رفت و با فریادهایی به زبان عربی خود را تسلیم آن‌ها کرد! دیگر نمی‌دانستیم چه کنیم!؟ امکان هرگونه ابتکار عملی از نیروهای ما گرفته شد. باقی مانده نیروها هم مجبور شدند سنگرهای خط دشمن را رها کرده و دوباره به سمت کانال‌های سوم بیایند و در آن پناه بگیرند. نیروهای گردان کمیل در کانال سوم یا همان T شکل‌ها، که پشت جاده مرزی عراق قرار داشت، به دستور فرمانده مستقر شدند و همچنان منتظر بودند تا گردان تازه‌نفس مالک از را برسد و حمله را ادامه دهد. اما بدترین مشکل و اتفاقی که آن شب رخ داد، نفوذ منافقین در نیروهای خودی و حتی اعلام اخبار غلط از پشت بی‌سیم‌ها بود! 👇👇