اومد پیشم و گفت:
_روضه ی اهلبیت؟😒😄
(با یه پزخند خاصی ادامه داد..)
فاطمیه؟ محرم؟ جمع کنین بابا..😏
با لبخند گفتم:
میدونی چیه..🤗
روضه اهلبیت یعنی اینکه مرد ها مثل زنان می گریند..💔
یعنی این...
با تعجب نگام کرد!!😳
با لبخندم ادامه دادم:
میدونم مثل بقیه نیستی!😉
خودم دیدم توی گلزار شهدا توی روضه چطوری زار میزدی برای حضرت زهرا(س)😍
فقط حواست باشه
تو اون آدم قبلی نیستی..🍃
نزار یه مشت حرف های الکی و چرت و پرت بِکِشَتِت توی تاریکی ها..😢
نگام کرد،اما نگاهش فرق داشت،نگاش با طعم اشک بود..😭
پرید بغلم و با گریه گفت:(من اصلا آدم خوبی نیستم،
گناهکارم،
بدبختم و...
همینطور ادامه می داد.😫
طاقت نیاوردم و گفتم: میدونی راهش یک کلمه اس،بهش میگن توبه😍
تا گفتم توبه گریه اش شدت گرفت
با هق هق گفت: من اگه توبه کنم اگه خدا نبخشه☹️
بلند گفتم: خدا مگه خودش نگفته من عفورم؟ مگه نگفته من الرحمن الرحمینم؟😌
دوباره گفت: تا حالا صد بار توبه کردم اما آدم نمیشم
اما نمیشه
نمیدونم چیکار کنم😣...
ادامه اش رو بعد میزارم..