حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا مینگرم دور و برم دیوار است ناله ی العطش من نرسیده به کسی چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است صورت خاکی ما را برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است علّتش چیست که بالاسر من می‌رقصند پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟! نه مرا سنگ زدند و نه سرم بر نیزه است جای این اذیت و آزار فقط بازار است به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت از روی اسب بیفتی به زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه اش غارت شد «سید پوریا هاشمی» @Arshiv_Gholam