تلخ است گل پرپر شود در فصل باران مرغ سحر غمناله خواند در بهاران تلخ است اگر ویران شود باغ بهاری از داغ ریزد خون دل ، چشم نگاران تلخ است اگر سر را نهد بر خاک ، شمشاد حسرت نشیند بر دل چشم انتظاران تلخ است در فصل شکوفاییِ گلها سروی گذارد سر به روی خاک ، یاران دانشوری دانش پژوه و ‌دانش اندوز از کاروانِ راهیان نور و ایمان چشم از جهان بر بندد و پرواز گیرد صبحی که مرغان نغمه خوانند و غزلخوان اینک تو ای فرزانه مرد و ای فرهمند مگذار دل گردد ز هجران تو ویران در مکتب توحید درسِ عشق خواندی با عارفانِ هم بسته بودی عهد و پیمان در عرصه‌یِ دانش درخشیدی چو خورشید تا جهل و تاریکی تو بزدایی از انسان حسرت به دل بنشست و آهی بر لبانم از داغ رویت مبتلا شد دل به حرمان در هین خدمت ، آسمانی گشتی ای مرد تا راه یابی در حریم عرشِ رحمان رفتی ولی داغی به دل‌هامان نشاندی ای مظهر عشق ای شهید راه ایران بعد از تو ای فرزانه میهن ، رئیسی خون دل است اشکی که می‌ریزد ز چشمان در هیئت دولت نبودی صبح امروز یک‌یک وزیرانت همه سر در گریبان با اشک و حسرت شاخه‌ای گل را به جایت در صدر جمع خود نهادند اشک ریزان ای خادم صحن رضا سید رئیسی برخیز ایران سوگوار است و پریشان ۳۱ اردیبهشت 🔘 🌐 zil.ink/artkermanshah ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ