اصلا عادت به خواب نیمروزی ندارم ولی نیمساعتی خوابم برده بود با صدای مادرم از خواب پریدم گفت ببین تلویزیون داره خبری رو به صورت فوری زیرنویس کرده یاخدا.... شوکه شدم دیدم تیترزده بالگردرئیس جمهور وهیئت همراه دچارسانحه شده وومجبوربه فرود سخت شده فقط دعاکردم خبرتکذیب بشه حوالی ساعت ۴ونیم عصربود. شب میلاد آقا علی ابن الموسی الرضا علیه السلام بودوشب بادوستان قرارداشتیم بریم جشن میلاد در حرم احمدبن اسحاق ره آنقدر کلافه شده بودم مدام اخبار وچک میکردم هم تلویزیون وهم گوشیم وبایک دستم تسبیح رو باذکرصلوات برای سلامتی آقای رئیسی میچرخوندم ودر دلم آشوب بود وخداخدامیکردم. تو دلم گفتم ماه بعدامتحانات مدرسه ام تموم میشه میرم امام رضا نذرکردم یک من ۳کیلوگندم براکبوترای حرم ببرم به نیت اینکه خبرخوشی از آقای رئیسی وهیئت همراهش بشنوم با بیم وامید دعا وگاهی اشک درچشمانم خبرها رو چک میکردم نماز مغرب وعشاروخوندم وکلی دعاکردم وجستجو برای بالگرد ادامه داشت وشرایط جوی نامناسب بود ودعاودعاودعا زهی خیال باطل که سیدمون ساعتهاست جان به جهان آفرین تسلیم کرده وما درخوش خیالی وبیخبری هستیم.مدام درحال چک کردن گوشیم بودم حوالی ساعت ۳شب بود ودرخواست پهباد دید درشب رو از ترکیه کردند وجستجو ادامه داشت تا روشنایی صبح حدود ۶ونیم بود که به لاشه ی بالگرد رسیدند وافسوس وصدافسوس که تکه تکه شده بود ولی بازهم باخودم گفتم شاید قبل از اینکه منفجر بشه سرنشینان پریدن ولحظه به لحظه دلم آشوب میشد وفقط نمیخواستم قبول کنم که آقای رئیسی به شهادت رسیدن میدیدم ولی باورم نمیشد سیل اشک داغ وسوزان بود که میامدودادوفریاد میزدم مادرم از خواب بیدارشد ساعت ۷و۲۰دقیقه صبح بود گفت چی شد گفتم همشون شهید شدن مادرم هم شروع کرد به گریه وزاری .... داغ بسیارسنگینی هستش دقیق مثل زمانی که سردار سلیمانی رو از دست دادیم وشوکه بودیم وزمانیکه خبر مرگ پدرم رو از پشت تلفن بهم دادن شهرصحنه بودم ودر غربت هوارمیزنم وگریه وشیون میکردم. وچقدر سخت است بازهم یتیم شدم😭😭💔🖤 زهرا شبستر 🔘 🌐 zil.ink/artkermanshah ⓐⓡⓣⓚⓔⓡⓜⓐⓝⓢⓗⓐⓗ