اگر تحریم اقتصادی، یک مانع و سلاح جدی برای عقبنشینی ایران از مواضع خود نبود، قاعدتاً به عنوان یکی از ابزارهای مقابله با مواضع ایران به کار نمی¬رفت. اما میزان تأثیرگذاری آن تابع عملکرد و تحلیل بازیگران داخلی ایران اعم از مردم و مسئولین است.
اما موضوع اصلیتر آن است که مواضع ایرانِ پس از انقلاب در طول این سالها چه بوده است که در تقابل با منافع آمریکا قرار گرفته و مذاکرات بدون پایان را رقمزده است.
هرچند نفس وقوع یک انقلاب بهتنهایی میتواند معادلات کشورهای متحد را برهم زند، اما علاوه بر این انقلاب ایران و محتوای ایدئولوژیک آن، توان معادله سازی جدید برای بهرهکشی از ایران را از صاحبان منافع سلب کرد و مشکلاتی جدی برای استمرار فرایند استثمار منطقه ایجاد کرد. محتوایی که با تبدیل شدن به یک سند حقوقی بنیادین ملی، با پشتوانه ۹۸/۲درصد ملت بهپاخاسته، پیامی بدون لکنت به جهان برای انتخاب راه دوستی یا دشمنی مخابره میکرد.
تحقق بنیادیترین باورهای اساسِ این انقلاب، همواره درهمتنیده و منوط به یکدیگر است؛ استقلال کشور و فراهم بودن بستر اعمال آزادیها در گرو وجود امنیت و تقویت بنیه دفاعی است که خود مبتنی است بر توان اقتصادی و خودکفایی در علوم و وجود پشتوانه مردمی. خودکفایی در علوم بدون جلوگیری از نفوذ و انحصارطلبی و تکیه بر توان اقتصادی و عدالت آموزشی میسر نیست. شکوفایی اقتصادی و استفاده از ظرفیتهای داخلی نیز در گرو توان علمی و انتخاب آگاهانه مسئولین توانمند است. پشتوانه مردمی و مشارکت نیز منوط به مؤلفههای متعددی از جمله رضایتمندی است که از زمینههای ایجاد نارضایتی عمومی میتوان به فقر و فشار اقتصادی اشاره کرد. هرکدام از این مقاصد در منظومة باورهای اسلامی جایگاهی دارند که در ظل آن تعریف میشوند و این منظومه، صرف بهرة مادی انسان در چهارچوب مرزهای وستفالیایی را هدف قرار نداده است، هرچند نسبت به آن متعهد است. بلکه سعادت انسان، استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد و در برابر انواع مظاهر سلطهگری، انواع اقدامات ممکن و مقدور را ساماندهی مینماید.
این درهمتنیدگی طبیعی آرمان¬های اساسی، یک ظرفیت ویژه برای تقابل با ایران فراهم میکند. با ایجاد خلل در فرایندهای اساسی رسیدن به اهداف انقلاب، میتوان آن را از درون تهی و پشتوانه اصلی آن یعنی مردم را، علیه آن بکار گرفت. جنگ تحمیلی با هدف قراردادن امنیت و ثبات، و تحمیل فشار سهمگین اقتصادی به مردمی در حال جنگ، بسیاری از فرصتهای تحقق آرمانهای اساس را از ایران گرفت. اما بسترهای ناخواستهای برای نضج و توسعه برخی از آنها برداشت. این بهرهمندی از تهدید ریشه در باورهای ایدئولوژیک مردم و ذکاوت صحنهگردانها و بازیگران دوران جنگ داشت. تحریم هم مکانیسمی جز این ندارد. یعنی فشار حداکثری اقتصادی تا جایی که توان اداره کشور مختل، فقر گسترش و نارضایتی اوج بگیرد. اما تحریم قطعهای از یک پازل بزرگتر است که عدم توجه به سایر قطعات آن آغاز یک اشتباه است.
تحریم فشار اقتصادی ایجاد میکند، اما بهتنهایی مسیر را به ناکارآمدی و نارضایتی عمومی ختم نمیکند یا موجب صفآرایی عمومی علیه آرمانهای بنیادین نمیشود. حتی قادر است تمام قوای کشور را برای جنگ اقتصادی بسیج کرده و توانمندی دفاع اقتصادی ایجاد کند. مانع ایجاد این اتحاد دفاعی اولاً همان درهمتنیدگی و منوط بودن تحقق آرمانها به یکدیگر است که تحلیل نادرست تقابل آرمانهای انقلاب و یا قربانی شدن یکی به نفع دیگری را موجب میشود در حالی که ضعف در هریک موجب ایجاد ضعف در دیگری است.
ثانیاً، وجود پدیدههایی ضد آرمانهای انقلابی مانند وقوع فساد اقتصادی، اشرافیگری، فاصله طبقاتی، بیاخلاقیهای سیاسی، عملکرد ضعیف قضایی در برخورد با مفاسد، عدم پاسخگویی مسئولین، مهمترین عامل اتحاد علیه جنگ اقتصادی، یعنی باور به بقای ارزشها را با تردید مواجه میکند.
حال بخشی از این قطعه پازل خارجی و بخشی از آن داخلی است که اگر در سطح کلان بتوان با پایبندی به شفافیت در برابر ملت، سطح آگاهیهای عمومی را بالا برد، نتیجه بهجای پشت کردن به آرمانهای اساسِ انقلاب، مطالبة حداکثری
#تمام آنها برای پیروزی در شرایط تحریم خواهد بود. انقلاب نمیتواند بدون عنصر اساسی خود یعنی مردم، به اهداف دست یابد.
@asaas_discourse