#علمدار ۱۲
کربلای ۸
خاطرات سید مجتبی علمدار و رضا علیپور
جنگ و گریز، تک و پاتک، حمله و دفاع منطقه شلمچه بسیاری از نیروهای ما را ورزیده کرده بود. صدام، که مغرور از پیروزی کربلای 4 مشغول جشن و شادمانی بود، با شروع کربلای 5 خواب از سرش پرید. درادامه این عملیات و در اسفندماه، عملیات تکمیلی کربلای 5 آغاز شد در این مرحله نیز ضربات سختی به پیکره دشمن وارد شد.هجدهم
فروردین 1366 عملیات دیگری در شلمچه آغاز شد؛ عملیات
کربلای 8 در همان محور عملیات قبلی. گردان
مسلم، که پس از مرخصی و بازسازی مجدد به شلمچه برگشته بود، خط شکن عملیات بود.طی این عملیات حماسه سید مجتبی دیدنی بود. او جدای از فرماندهی و کمک به نیروها، در اوقات استراحت به کارهای دیگر نیز مي پرداخت.بار
ها دیده بودیم که در تاریکی شب با شجاعت به سمت خط دشمن مي رفت. پیکر شهدایی را که در مرحله اول عملیات جا مانده بودند به عقب منتقل می کرد. مي گفت: «خانواده اینها چشم انتظارند.» می گفت :«فقط آدرس بدهید که شهدا یا مجروحان کجا هستند! آنوقت
ادامه👇
@asabeghoon_shahadat