عسل 🌱
#پارت29 🦋 پر از خالی🦋 با ناراحتی رو به ارش گفتم تو چرا با من اینطوری برخورد میکنی؟ من حوصله م سر
🦋پر از خالی🦋 برخاستم خودم را در ایینه دیدم چشمانم پف کرده بود و گونه سمت چپم هم کبود شده بود. رویا گفت دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟ چرا اینقدر دیر اومدی؟ سر تاسفی تکاک دادم و گفتم همه رفتند؟ اره فقط من و توییم. منم میخواستم برم ارش گفت بمونم پیش تو ، نگرانت بود گفت حال عصبیش خرابه کار دست خودش میده . موهایم را جمع کردم و برخاستم . و رو به رویا گفتم دیشب هرچی که بود تموم شد اما من الان میخوام زنگ بزنم به بابام و بهش شکایت ارش و بکنم. به سراغ تلفن رفتم و شماره پدرم را گرفتم لحظاتی بعد گفت بله با صدای لرزان گفتم سلام بابا. به گرمی گفت سلام دخمل خودم ، چطوری بابا بغضم ترکید و گفتم ارش منو اذیت میکنه بابا با نگرانی گفت چی شده؟ دیشب من از پیش امیر میومدم خونه رفتم بنزین بزنم ، اونجا شلوغ بود داشتم میومدم تصادف شده بود تا برسم خونه دوساعت طول کشید اومدم خونه ارش منو جلوی زنش میزنه هر چی از دهنش در میاد به من میگه امیر و میلاد مگه خونه نبودند ؟ چرا اجازه دادند تورو بزنه؟ امیر و میلاد از ارش بدترن. میلاد یه جوری زده تو صورت من فکم کامل باز نمیشه غلط کردن ، لندهورهای عوضی، بیغیرتهای نامرد ادم مگه رو خواهرش دست بلند میکنه ؟ میلاد سوئیچم و گوشیمو گرفته ، ارش هم میگه اب بخوای بخوری باید زنگ بزنی به من اطلاع بدی ،بابا منو زندانی کردن تو خونه الان زنگ میزنم بهشون ببینم این چه غلطیه که کردن دلم از حرف بابا لرزید میلاد ممکن بود همه چیز را به همه بگوید برای همین گفتم بابا اگر بهشون حرف بزنی میان منو اذیت میکنند. تو فقط به ارش بگو برای چی کتایون زدی؟ بگو منو اذیت نکنه. ترو خدا به میلاد حرفی نزن. هیچی بهش نگو بابا محکم و قاطع گفت هر سه تاشون غلط کردن تو رو اذیت کردند، نترس بابا من پشتتم . برق سه فاز از سرم پرید و گفتم امیر که اصلا منو اذیت نکرده، میلاد هم کاری با من نداره فقط ارش اذیتم میکنه الان نگفتی مگه میلاد زده فکت ....... میلاد نه بابا ارش ، بیچاره میلاد دید من دیشب حالم بده نصفه شب منو برد بیرون چقد گردوند از دلم در بیاره خیلی خوب بابا الان زنگ میزنم به اون قرمساق ببینم دردش چیه افتاده تو جون تو ، روزیکه گفت کتی رو با خودت نبر شمال بهش گفتم به دختر من