🦋 پر از خالی🦋 وخواهش هایم خانه را ترک کرد . با میلاد که به هیچ عنوان نمیشد حرف زد، رو به امیر گفتم من الان چند روزه تو استرسم و مدام دارید منو سوال جواب میکنید اینهمه هرکدومتون دستتون رسیده من و زدید هنوز دلتون خنک نشده؟ الان تمام اون سول جوابها رو باید باباهم بکنه خوب من دیگه طاقت ندارم. ابروی منو نبرید. در باز شد بابا وارد خانه شدند. با دیدن او بغضم ترکید و با هق هق گریه برخاستم به اغوش او رفتم بابا مرا بوسید سپس گفت دستت چیشده؟ با انگشت اشاره م میلاد را نشان دادم و گفتم اون زده بابا نگاهی مملو از خشم به میلادی که به جهت عرض ادب برخاسته بود انداخت میلاد گفت سلام. سلامش را هم پاسخ نداد. روسری ام را در اوردم و گفتم موهامم اون قیچی کرده بابا با دیدن من هینی کشیدو گفت کدوماشون؟ اشاره ایی به ارش کردم و بابا رو به او گفت تو غلط کردی موی دختر منو قیچی کردی ارش دندان قروچه ایی رفت و گفت اول بپرس چرا بعد بگو....... بابا با کلافگی گفت هرکاری هم که کرده باشه تو حق نداشتی موهای دختر منو قیچی کنی ارش با ناباوری گفت بابا تو اصلا میدونی کتی چی کار کرده؟ صدای بابا بالا رفت و گفت گفتم هرکاری که کرده تو حق نداشتی اینکارو کنی ارش دستی بر موهایش کشیدو گفت پدر دختر بازی هاتون همینکه نرسیدید شروع شد. ؟ این کار خیلی معنی بدی میده ، بدکاره ها رو موهاشونو قیچی میکنند ارش با فریاد گفت بدکاره س، با خواننده باغچه امیر رفیق شده خونشم رفته بابا مبهوت به من خیره ماند و من با هق هق گریه روی مبل نشستم و گفتم به خدا اینطوری نیست که ارش میگه بابا روی کاناپه نشست و رو به میلاد گفت برو دوتا چای بردار بیار میلاد نگاهش را در جمع گرداندو گفت دختر خونه رو میگن بره چای بیاره یا پسر و؟