از زبان فرهاد شهرام مرا روی ایوان نشاند یک لیوان اب برایم ریخت و گفت _اروم باش ، این کارها چیه؟ _تو جای من بودی اروم بودی _میگه من نکردم _مگه من خرم شهرام؟ الان تو به عسل پیام بده شهرام هاج و واج ماند و گفت _شمارشو ندارم _اهان....پس اون شمارشو داشته که پیام داده _اصلا این گوشی از کجا پیداش شد؟ تو خریدی براش؟ _مال خودشه، از خراب شده عمه اش برداشت _چرا اجازه دادی روشن کنه از حرف شهرام جا خوردمو گفتم _هر کی گوشی داره باید اینکارها رو بکنه؟ هردو ساکت شدیم ادامه دادم _یعنی گوشی ندیم دستش. زندانیش هم کنیم.تا پاک زندگی کنه _خوب فرهاد جان ، زنت بچه س ، عقلش نرسیده یه خبطی کرده، توهم زدیش دیگه _اجازه دادی بزنمش؟ _صورتش قرمزبود ، زده بودیش دیگه من یه سیلی بهش زدم سزای کارش یه سیلی بود؟ _چند تا سیلی بود؟ _اگر مرجان چنین کاری کنه تو با یه سیلی اروم میشی؟ _تو چرا کارهای خودتو نمیبینی؟مقصر اصلی کار عسل تویی برخاستم و با فریاد گفتم _تقصیر منه؟ _ خفه شو صداتو بیار پایین، ابروی خودتو نبر،اینجور مسائل رو تو بوق و کرنا نمیکنند. هردو ساکت شدیم شهرام ادامه داد _یه زن بچه سال داری ، برو بهش توجه کن، بهش محبت کن. اونم بتو جذب میشه _چرند نگو _تو یا دعواش میکنی .یا کتکش میزنی. یا داری امرو نهی میکنی چنان باغضب صداش میکنی منم میترسم، چه برسه به اون..... سیگارم را روشن کردم و گفتم _محبت نمیکنم؟ _نه _تو از کجا میدونی ؟ _اگر محبت میکردی اینکارو نمیکرد ، تقصیر خودته ، جرأت نمیکنه کنارت بشینه یه ذره مهربون شو بزار جذبت شه حرفهای شهرام رو مخم بود حوصلشو نداشتم سیگارم را زیر پایم له کردمو نشستم به فکر فرو رفتم ، یاد حرفهای کیانوش افتادم شهرام رشته افکارم را بریدو گفت _میگه دروغه _چی بگه؟ تو بودی گردن میگرفتی؟ _یه درصد احتمال بده دروغ باشه با کلافگی برخاستم و گفتم _خواهش میکنم دهنتو ببند _شاید راست میگه فرهاد ، برو مثل ادم بهش بگو توضیح بده _صداش کن بیاد تو حیاط بپرسم؟ شهرام فکری کردو گفت _من میپرسم میام بهت میگم _صداش کن بیاد باهاش حرف بزنم _دروغ میگی اخه ، میخوای بزنیش از خونسردی شهرام کفری شدم و گفتم _چرا تو زندگی من دخالت میکنی؟ اجازه بده من مشکل خودم و خودم حل کنم شهرام تچی کردو گفت _با کتک زدن اون تومشکلت حل نمیشه، بدتر میشه سیم کارتشو ازش بگیر ، یه سیم کارت دیگه براش بخر ، به اندازه کافی تنبیه شده نشستم دوباره یاد حرفهای کیانوش افتادم .