۶۶ دسـتور امام است و برو برگرد نـدارد ما عضو شوراي انقلاب بودیم و بعضـی هم در آن وقت، این موضوع را نمی‌دانسـتند و حتّی بعضـی از رفقـا _مثـل مرحوم ربـانی شـیرازي یـا مرحوم ربانی املشـی_ نمی‌دانسـتند که ما چنـد نفر، عضو شوراي انقلاب هم هسـتیم. مـا بـا هم‌ کـار می‌کردیم وصحبتِ دولت هم در میـان نبود؛ صـحبتِ همـان بیت امـام بود که وقـتی ایشـان وارد می‌شونـد، مسئولیت‌هایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براي این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقی نشـستیم. صـحبت از تقسـیم مسئولیت‌ها شـد و در آن‌جا گفتم که مسئولیت من این باشـد که چاي بدهم! همه تعجب کردنـد. یعنی چه؟ چاي؟ گفتم: بله، من چاي درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشـنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. می‌شود آدم بگویـد که مثلاًـ قسـمت دفتر مراجعـات، به عهـده‌ي من باشـد. تنافس و تعارض که نیست. ما می‌خواهیم این مجموعه را با هم دیگر اداره کنیم؛ هر جـایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کـارِ آن‌جا را انجام بـدهیم، خوب است. این، روحیه‌ي من بوده است. البته، آن حرفی که در آن‌جا زدم، می‌دانسـتم که کسـی من را براي چاي ریختن معین نخواهد کرد و نمی‌گذارند که من در آن‌جا بنشینم وچـاي بریزم؛ امـا واقعـاً اگر کـار به این‌جـا می‌رسـید که بگوینـد درست کردن چـاي به عهـده‌ي شـماست، می‌رفتم عبـایم را کنـار می‌گذاشـتم و آستین‌هـایم را بالا می‌زدم وچاي درست می‌کردم. این پیشـنهاد... ادامه دارد... 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://sapp.ir/asatid_enghelabi http://eitaa.com/asatid_enghelabi