♨️برتری رژیم شاه در شکنجه گری و صادرات آن به خارج ♨️ 💥سلسله بحث هایی به میمنت چهل سالگی انقلاب اسلامی💥 « شاهکارهای پهلوی »(5) ✍ 🔴حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری، درباره اعمال شکنجه ساواک و تبادل تجربیات چنین می نویسد: مدتی پیش فیلمی از شیوه های اعمال شکنجه توسط ساواک ایران را دیدم . این فیلم بازجویی از یک زن جوان را به نمایش می گذاشت. اول او را عریان می کردند، سپس یک افسر ساواک با یک سیگار روشن او را می سوزاند تا جایی که فریاد می کشید، دست از مقاومت برمی داشت و اطلاعات لازم را در اختیار آنان می گذاشت... چون بازجوی مذکور زیر نظر ماموران سیا و در اسرائیل دوره دیده بود، در شغل خود مهارت زیادی داشت.لذا از صحنه عمل او فیلم گرفته بودند تا به دیگر مامورین ساواک ایران و سایر کشور های منطقه از جمله مصر، آموزش دهند. 📛آقای ایوبود ولو وکیل دعاوی در پاریس که در سال 1354 به ایران آمده بود درباره شکنجه مخالفان رژیم شاه چنین می نویسد: برخی از زندانیان که آزاد شده بودند، نمونه هایی از شکنجه های زندان شاه برایم برشمردند: شلاق زدن با کابل سیمی به کف پا و سایر نقاط بدن خواباندن زندانی روی میز فلزی که به تدریج داغ می شد تا دو طرف بدن آنها کباب شود سوزاندن بدن زندانی با سیگار بویژه سوزندان نقاط حساس بدن زنان ؛ اتصال برق به اعضای تناسلی؛ بی خوابی اجباری به مدت طولانی چپاندن زندانی در قفس آهنین یک متر در یک متر و... در ادامه می نویسد: زندانیان را حتی در حضورنزدیکانشان شکنجه می دهند تا آنان را به اقرار وادارند. از جمله این که به یک زن در حضور شوهرش تجاوز کردند تا شوهر مجبور به اقرار شود! و نیز بچه هفت ساله را جلوی چشم پدرش با شلاق و برق شکنجه دادند تا پدرش مجبور به اقرار شود. یک بچه چهار ساله را جلوی چشم مادرش به شلاق سیمی بستند و با قیچی جراحی پشت گردن پسربچه را می بریدند تا مادر را به حرف زدن وادار کنند. ♨️منصور رفیع زاده، رئیس شعبه ساواک در آمریکا در خاطرات خود می نویسد : در بین زندانیان بی شمار زمان اعلی حضرت محمدرضا شاه، یک معلم تبریزی به نام محمد بود که علی رغم تحمل شکنجه زیاد همچنان علیه شاه شعارمی داد. هنگامی که جریان این مرد به گوش شاه رسید او خیلی ساده گفت: به جای الاغ این فرد را جلوی شیرها بیندازید. یک هفته بعد، شاه و نزدیکانش به باغ وحش خصوصی خود رفتند، تیمسار نصیری نیز حاضر بود، به محض آن که مرد زندانی را از اوین آوردند و چشم او به شاه افتاد، فریاد زد: «خون آشام، مستبد، قصاب!»... شاه به نگهبان اشاره کرد و در یک چشم برهم زدن او را به داخل قفس شیرها پرتاب کردند، شیرهای گرسنه بی درنگ به سر او فرود آمدند. شاه فریاد زد: «تو بودی که جرئت می کردی به ما فحش بدهی!» در حالی که چشمان شاه از هیجان برق می زد، به حصار شیرها نزدیک تر شد و با ذوق و شوق تکه تکه شدن مرد و خورده شدن او توسط شیرها را نظاره کرد. هنگامی که شاه به اندازه کافی حظ بصری برد، در حال رفتن رو به نصیری کرد و خیلی راحت گفت: «حالا دیگر شما یک آدم خاطی کم تر دارید» ♦️مهندس مهدی بازرگان می گوید: خودم در زندان لشکر 2 زرهی خرسی را که در حمام مخروبه و تاریک به جان دخترها می انداختند، دیده بودم. منبع : کتاب « رژیم‌ ترور و اختناق‌» نوشته رحیم‌ نامور 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🔹«کانال اساتید انقلابی» در سروش: Sapp.ir/asatid_enghelabi 🔸«کانال اساتید انقلابی» در ایتا : Eitaa.com/asatid_enghelabi