۱۰۶ از آمریکا می‌ترسـید؟ [بعد از مدتی که از تسخیر سفارت آمریکا گذشت] من و آقاي هاشـمی و یک نفر دیگر _که نمی‌خواهم اسم بیاورم_ از تهران به قم خدمت امام رفتیم تا بپرسـیم بالاخره این جاسوسان را چه‌ کار کنیم؟ بمانند، یا نگه‌شان نداریم؛ به خصوص که در دولت موقت هم جنجال عجیبی بود که ما این‌ها را چه کار کنیم! وقتی که خـدمت امام رسـیدیم و دوسـتان وضـعیت را شـرح دادنـد و گفتند مثلاً رادیوها این‌طور می‌گویند؛ آمریکا این‌طور می‌گویـد؛ مسـئولان دولتی این‌طور می‌گوینـد؛ ایشـان تأملی کردنـد و سـپس با طرح یک سؤال واقعی پرسـیدند: «از آمریکا می‌ترسـید؟»؛ گفتیم نه؛ گفتند پس نگه‌شان دارید! بله، آدم احساس می‌کرد که این‌ مرد خودش از این شُـکوه ظاهري و مادي و این اقتدار و امپراتوري مجهز به همه چیز، حقیقتاً ترسی ندارد. نترسیدن او و به چیزي نگرفتن اقتدار مادي دشمن، ناشی از اقتدار شخصی و هوشـمندانه او بود. نترسـیدن هوشـمندانه، غیر از نترسـیدن ابلهانه و خواب آلوده است؛ مثلاً یک بچه هم از یک آدم قوي یا یک حیوان خطرناك نمی‌ترسد؛ اما آدم قوي هم نمی‌ترسد. منتها گاهی انسان‌ها و مجموعه‌ها در قوّت خودشان دچار اشـتباه می‌شوند و قوّت‌هایی را نمی‌بینند. بیانات در دیدار اعضاي دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام ۷۸/۱/۲۸ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi