🔻ظل‌السلطان و تاجر اصفهانی ✍ ساموئل گرین بنجامین سفیر آمریکا در دوره ناصرالدین شاه می نویسد: ظل السلطان پسر بزرگ ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان، چندین مرتبه از یک تاجر ثروتمند اصفهانی، به زور مقدار زیادی پول میگیرد. تاجر که از ظلم شاهزاده به ستوه آمده بود به تهران میرود و عریضه‌ای به ناصرالدین شاه مینویسد. شاه دستخطی برای ظل السلطان نوشت که رفع این شکایت کرده و بعد از این مراقبت نماید تا کسی اینطور مورد ظلم و تعدی واقع نشود. 🔸تاجرِ بدبخت با خوشحالی تمام دستخط شاه را گرفت و روانه اصفهان شد. بحضور شاهزاده رسید و دستخط شاه را تقدیم کرد و خود سر به زیر انداخت و منتظر ماند. ظل‌السلطان با لبخند گفت واقعا که مرد شجاع و با جراتی هستی! خب، مرد شجاعی مثل تو حتما قلب بزرگی هم دارد! و من برای آنکه شجاعت تو را بیاموزم باید قلب بزرگ تو را ببینم! سپس فریاد زد و میرغضب‌ها را صدا کرد و گفت بیایید قلب این مردِشجاع را به من نشان دهید! 🔸 فراش‌ها و میرغضب‌ها بر سر تاجر بخت برگشته ریختند و با کارد سینه‌ی تاجر وحشت‌زده را شکافتند و قلب او را بیرون آورده و در سینی گذاشتند و نزد شاهزاده آوردند. وقتی خبر این مجازات هولناک به من رسید واقعا تکان خوردم و ملاقات‌های خود را با این شاهزاده بخاطر آوردم که در ظاهر چقدر خود را شوخ طبع نشان میداد . 📚 منبع: ایران و ایرانیان عصر ناصرالدین شاه، ساموئل گرین بنجامین 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436