🔻 حکایت رند و آسیابان ✍ رندی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند. رند گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود» آسیابان گفت: «تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن ‌📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436