🔻چگونه شاه سلطان حسین را را شرابخوار کردند (بخش سوم) ✍ مادربزرگ از نوشیدن شراب خودداری کرده و از شاه درخواست کرد که ابتدا خود شاه از آن که بنوشد. شاه سلطان حسین گناه شراب را به او یادآوری کرد ولی مادربزرگش با اصرار و خواهش به او گفت که مقام شاه بالاتر از همه است و با نوشیدن شراب گناهی مرتکب نخواهد شد. او یادآوری کرد که اجدادش از شاه عباس گرفته تا بقیه، نه تنها خودشان شراب می نوشیدند بلکه به همه بزرگان نیز اجازه باده گساری می دادند. چون بدون می خواری نمی توان بار سنگین کشورداری را تحمل کرد. پس مادربزرگ به خود شاه سلطان حسین سفارش کرد که برای رفع خستگی و نگرانی از کارهای دولتی و تلخی روزگار بهترین درمان همین مایع تلخ و سلامت بخش است در پایان مادربزرگ مدعی شد که شراب برای طولانی تر کردن زندگی بهترین وسیله است و اگر شاه از نوشیدن آن خودداری کند او هم با صرف نظر کردن از خوردن شراب به زندگی خود پایان خواهد داد. سرانجام شاه سلطان حسین تسلیم خواهشهای مادربزرگش شد و جام شراب را سرکشید. شراب آنچنان او را سرحال آورد که تا آن زمان سابقه نداشت .این حالت خوش چنان اثری در وی گذاشت که پیوسته در نشه شراب به سر می‌برد و دیگر نمی‌توانست به کوچکترین کار کشوری رسیدگی کند اگرچه پس از بازگشت از مشهد که آن را از روی خلوص نیت و ایمان انجام داده بود می خواری را کمتر کرده بود ولی دیگر کار از کار جا گذاشته بود. اثر شراب و لذت شهوترانی در حرمسرا او را چنان مست و بی اراده کرده بود که دیگر اصلاً حوصله شنیدن مسائل کشور را نداشت. شاه سلطان حسین همه امتیازات دولتی را به وزرا و خواجگان داد و آنها دیگر مطمئن شده بودند که در برابر چنین پادشاه سست اراده‌ای که شکایت مردم از وزیران را به خود وزیران واگذار می‌کند، جایی برای احساس خطر نخواهد بود . در نتیجه خواجه گان با تسلط غیرمستقیم بر تاج و تخت برای همه ارکان کشور و حقوق و جان و مال مردم دست یافتند و پادشاه در دست آنها بازیچه ای بیش نبود! 📚 منبع: قدح درد؛ عبدالکریم پرتو 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436