همین ساعات بود آمد نزد امام و گفت: قرار ما تا همین جا بود! امام فرمودند چطور میخواهی بروی؟ گفت اسبی را پشت خیمه پنهان کرده‌ام! شاه دین فرمود: برو تا جایی که صدای من را نشنوی!