🌼«_آدم برفی_»🌼 امروز که برف باریده فردا زمینها سُره آی بچه ها شاد باشین که برفِ امروز پُره سراشیبی ها همه شدن مثِ سُرسُره با احتیاط باشیم چون آدم زمین میخوره دلم میخواد بِرم من سُر بخورم تو برفا آدمکایِ برفی باهم بسازیم اونجا مامان جونِ عزیزم آخه ما هم دل داریم بذار با دوستا بریم برفو روو هم بذاریم قول میدهم که اونجا کاپشن و شال بپوشم با این کلاهِ پشمی بپوشونم دو گوشم با دستکشای پشمی رفتیم میون برفا مامان جونم قبول کرد کمک‌ کنه به ماها تووی حیاط خونه آدمِ برفی ساختیم یه شال قرمزی رو به گردنش انداختیم وقتی میریم هویج و دوتا ذغال میاریم چشاش دوتا ذغاله دماغ رو چی میذاریم؟ چنتا دونه اَنار و اگر به جایِ دندون بذاریمش رو لبهاش حسابی میشه خندون سِلفی گرفتن امروز کاری نداره آری گُلم میدیم به دستش برایِ یادِگاری آدمکای برفی یه نکته ی شگرفی به یادِ ما میارن که اون نداره حرفی تووی تموم دنیا پیدا نمیشه هیچ جا یه دونه برف مشابه عجیبه والله بالله خدا جونم خدا جون چقد تویی مهربون شادی و شور میاری زمستونا برامون 🌸🌼🌱🌸🌼🌸 🌸🍃🌺☘️🌻🍃 @ashaarekoodakaneh شعر از سلمان آتشی https://eitaa.com/joinchat/2785542421C1eb22c68af