قد كمان است و راه رفتن او
زنده كرده است یاد مادر را
اربعین است و زینب آمده است
تا زیارت كند برادر را
آن برادر كه رفت و مركب او
خسته و بی قرار بر می گشت
وای از آن لحظه ای كه از میدان
اسب او بی سوار بر می گشت
آن برادر كه قطعه قطعه شده
آیه های شریف پیكر او
صفحاتش گسسته اند از هم
چه بگویم چه آمده سر او
حال یك اربعین گذشته و باز
شعله بر سینه ها شرر زده است
مجلس روضه برقرار شده
زینب از شام تیره آمده است
دست و رقص و شراب و خاكستر
خیزران و نگاه های حرام
گرچه این گریه بود و آن خنده
فرق با هم نداشت كوفه و شام
حال یك اربعین اسارت و درد
رخت بر بست و كاروان آمد
كربلا زود باش! كاری كن!
كه برای تو میهمان آمد
گرچه با دستِ بسته می رفتند
چه عجب! روی مركب آمده اند
جز سه ساله كه رفته از دنیا
همه با عمّه زینب آمده اند
مهدی شریفی
#اربعین #حضرت_زینب #مهدی_شریفی
@ashaarsharifi