📌بخش اول روز عملیات ترور شهید محسن فخری زاده 🔴 🔹بالاخره روز ۷ آذر، روز عملیات، فرا می‌رسد. تیم ترور که از واحد کیدون موساد هستند و قرار است اصطلاحا "عملیات تمیز" را انجام دهند قبلا در ایران حضور داشته، شهید را زیر نظر داشته و حتی تمرین عملیات را هم انجام می‌دهند. اسلحه اتوماتیک ساخت بلژیک نیز توسط سرویس آلمان در چندین مرحله زیر پوشش محموله‌های قانونی وارد کشور می‌شود، در نیسان آبی قرار داده شده و با الوار کاور می‌شود. 🔺در روز ۷ آذر، شهید از ویلای خانوادگی در شهر رستم‌کلا بهشهر استان مازندران به سوی آبسرد و تهران حرکت می‌کند. علیرغم هشدارها، شهید به دلیل اینکه روز شنبه کلاس دارد، اصرار بر حضور در تهران دارد. چند کارگر با ملیت افغانستانی که در این ویلا مشغول‌اند، حرکت شهید را اطلاع می‌دهند. 🔹کاروان اسکورت و شهید راه می‌افتند. چهار ماشین در یک ستون حرکت می‌کنند؛ کیا سراتو، سوزوکی ویتارا، تویوتا هایلوکس دوکابین و یک سواری مشکی رنگ. ۱۴ محافظ در سه ماشین، و شهید و همسرشان در تینای مشکی نشسته‌اند. این یک سفر کاملا عادی برای تیم حفاظت است. 🔺کاروان اسکورت به سمت آبسرد می‌آید. دکتر فخری‌زاده در تینای مشکی، پشت فرمان نشسته و پشت سرِ سراتوی پیش‌رو (که برای سفید کردن مسیر جلوتر است)، حرکت می‌کند و پشت سر آنان، محافظان در دو ماشین دیگر، به سرعت می‌آیند. سرتیمِ دکتر در ویتارا نشسته و اوضاع را تحت نظر دارد. هشت ماه پیش، سرتیم به درخواست فخری‌زاده، از تیم حفاظت اسحاق جهانگیری جدا شد و مجددا به تیم حفاظت دکتر برگشت. در دوره قبلی مسئولیتش، دو طرح ترور دکتر فخری‌زاده در قلب تهران خنثی شده بود. 🔹از سه روز قبل از سفر، ۱۳ نفر اعضای تیم توجیه شده‌اند. سرتیم حفاظت، قبل از سفر، ماشین‌ها، بیسیم‌ها و خطوط تلفن همراه را تعویض می‌کند. این‌بار کار فرق می‌کند زیرا اولین باری که این مسئولیت را قبول کرد، یک ابلاغ سازمانی بود. اما این‌بار به خاطر بالا رفتن تهدیدها، به درخواستِ خود دکتر به کار قبلی‌اش برگشت. تیم آن‌ها برای مقابله با بمب دیسک مغناطیسی، کمین، بمب‌گذاری و تیراندازی آماده است. یعنی روش‌هایی که در ۱۱ سال گذشته، از آن‌‌ها برای ترور دانشمندان هسته‌ای استفاده کردند. 🔺کاروان از جاده فیروزکوه وارد بلوار امام خمینی آبسرد می‌شوند؛ جایی در کیلومتر ۶۰ جاده فیروزکوه. خودروی سراتو سرعتش را زیاد می‌کند تا مقصد را چک امنیتی کرده و از سفید بودن مسیر مطمئن شود. ماشین از کنار نیسان آبی‌رنگ پر از الوار می‌گذرد که کنار ترانس برق اصلی آبسرد توقف کرده است. ماشین دکتر، چندصدمتر عقب‌تر است که ناگهان از کار می‌افتد. همه چیز قفل می‌کند. ماشین دکتر در ۲۰-۳۰ متری عقب نیسان آبی به دلیل اصابت گلوله به موتور متوقف می‌شود. هیچ صدایی جز تک و توک ماشین‌های عبوری نمی‌آید. ویتارا و تویوتای محافظین به ماشین فخری زاده نزدیک می‌شوند. دو گلوله به ماشین شلیک می‌شود. دوگلوله به فاصله چند صدم ثانیه و با چند میلی‌متر اختلاف؛ همان تکنیکی که تک‌تیراندازان حرفه‌ای برای اطمینان از کشته شدن هدف استفاده می‌کنند. فخری‌زاده از ماشین پیاده می‌شود زیرا چند گلوله از بالای سرش رد شده، شیشه جلو را شکسته و از عقب خارج شده‌اند اما وی اصطلاحا جا خالی داده است. 🔺سرتیم حفاظت هوشیار شده، فریاد می‌زند و در حالی که کلت برتایش را از غلاف بیرون کشیده، به سمت ماشین می‌دود؛ همان کلت آمریکایی که وقتی محافظ وزیرخارجه بود، از جلال طالبانی هدیه گرفت. اطراف را نگاه می‌کند و می‌دود. همه این‌ها در چند ثانیه اتفاق افتاد. تا جایی که چشم کار می‌کند، دشت است و کمی دورتر، کوه. چشمش دنبال تک‌تیرانداز است. به دکتر می‌رسد و او را بغل می‌کند. تیرانداز به شلیک‌هایش ادامه می‌دهد. چهار گلوله به پای چپ او می‌خورد. گلوله‌ای از بدنش رد می‌شود و به فخری‌زاده می‌خورد. هنوز فکر می‌کند که تک‌تیرانداز است. فریاد می‌زند که اعضای تیمش برای گیج کردن یا مجبور کردن تک‌تیرانداز به پناه گرفتن، تیراندازی کنند. 🔹تمام صداهای شلیک برای اسلحه محافظان است؛ نه سلاح FN MAG بلژیکی کالیبر جنگی ۷.۶۲ که پشت وانت نیسان جاسازی شده و از راه‌دور با ماهواره کنترل می‌شود. گلوله‌های بی‌صدای آن سلاح که روی بازویی رباتیک بودند و صدا خفه کن هم داشت فقط وقتی خودشان را نشان دادند که با هیدرولیک و موتور و شیشه نیسان تینا، و بدن دکتر فخری‌زاده و محافظش برخورد کردند. 🔺محافظی که اگر خودش را سپر شخصیت نمی‌کرد، گلوله نمی‌خورد. چون انقدر کار دقیق و تمیز چیده شده بود که هیچ کسی گلوله نخورد. حتی همسر دکتر فخری‌زاده که در چند سانتی‌متری او نشسته بود زیرا از قبل چهره شهید در دوربین تشخیص چهره با فناوری هوش مصنوعی اسکن شده بود. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ✅ توجه . 🆔@ashag