وقایع الاتفاقیه
به عشق وردنجونیای پرشور
یه شاعری اومده از راهِ دور
به نیت پاک دخولِ سرور
تو اجراهاش می زنه هر جوری زور
بهقول استاد گلم شکیبا
تموم زور شعر همینه والا
چارتا گروه نمایش هنر دار
استنداپا زهراییه با سالار
رحمانی قانعم که اوستای کار
ببین چه فینالی شدم گرفتار
بگید که من چیکار کنم با اینها
تموم زور شعر همینه والا
حریفامون طنازای اصیلن
ما مورچه ایم و اونا مثل فیلن
ما قاشقیم اونا شبیه بیلن
یکی که نه همه از این قبیلن
بگید که من چیکار کنم حالا ها؟
تموم زور شعر همینه والا
نگا کنید چه بزم فینالیه
رقابتی بزرگ و جنجالیه
هرطرفش نگاه کنی عالیه
جای همه تو این فینال خالیه
ما همرسیده ایم به اینجا اما
تموم زور شعر همینه والا
چیکار کنه که ماهی بال نداره
دیگه تو آسمان مجال نداره
آخرشه دیگه سوال نداره
سلامی که تازه حال نداره
چه موقع مریضی بود حالا
تموم زور شعر همینه والا
هرکاری می شد بکنم را کردم
یکی رو دوتا نه هزارتا کردم
با صدا در کردنا غوغا کردم
جای خودم را هی به زور وا کردم
چیکار کنه شاعر یک لا قبا
تموم زور شعر همینه والا
یکی نوشته پاچه خواری نکن
خارجِ شانِ خویش کاری نکن
زور نزن گریه و زاری نکن
کارای غیراختیاری نکن
همین خوبه که اومدی تا اینجا
تموم زور شعر همینه والا
یکی میگه دیگه صدا در نکن
کارا از این که هست بدتر نکن
دیگه نبرد نابرابر نکن
وقتی که هست غیر میسر نکن
ولی توکل می کنم به مولا
تموم زور شعر همینه والا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei