صلی الله علیک یا صادق آل محمد تا شد غزل آغاز در شرح رثایش هر بیت شد یک روضه از حال‌وهوایش دیدم که آتش ریخت در جان الفبا هر واژه را دیدم که گریان شد برایش با باد حیدر سوختم وقتی که دستی سجاده‌ی او را کشید از زیر پایش دستی شبیه دست اصحاب سقیفه‌است دستی که دارد می‌کِشد در کوچه‌هایش با یاد زهرا سوختم‌ آنجا که دشمن افکنده وقت هجمه آتش در سرایش قلبم به یاد حال قلب مجتبی سوخت وقتی که از سیلی به رویی ماند جایش مانند جدش دیدم او را تا که دیدم هر لحظه شرحی روضه دارد کربلایش آنجا که بر لب‌های خشکش یا حسین (ع) است وقتی که از مقتل به گوش آید صدایش پایان گرفته این غزل اما ندارد پایان بیانِ غصه‌یِ بی‌انتهایش شیخ‌الائمه کشته شد از کینه‌ی ظلم خاموش شد آوای سبز ربنایش اما همیشه در دل ما هست زنده با هرچه قال‌الصادقِ مشکل‌گشایش مظلوم عالم صادق آل محمد(ص) جان تمام عاشقان بادا فدایش @asharahmadrafiei