السلام ای بغض سنگین در گلوی روزگار اشک پنهان مانده در آن سوی پلک انتظار دوست دارم گریه باشم سهم چشمانت شوم تا بسوزم با غمت ای آفتاب بی‌قرار از کنار خیمه‌ات با تسلیت رد می‌شوند با دلی بسیار غمگین لحظه‌های داغدار روضه‌ی خار مغیلان را بخوان در گوش شب تا بگرید ماه با آن اتفاق ناگوار می‌گذاری دست‌های خویش را زیر سرش تا در آرامش بخوابد دختری پروانه‌وار آه امشب در عزای طفل دامن سوخته می‌چکد از پلک تو باران غم بی اختیار ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484