مقدّر است پریدن برای بال و پرت پرنده‌ای و می‌افتد به آسمان گذرت نگفتی از سفر خود چرا به دریاها؟ که رود رود بریزند، آب، پشت سرت بلند مرتبه‌ای آنقَدَر که حتی کوه شبیه نقطه‌ی کوری شده‌ست در نظرت به احترام شکوهت به صف شدند همه رسید تا که به گوش بهشتیان خبرت طلوع کرده از انگشترت عجب نوری ستاره ها همه را جمع کرده دور و برت سلام آخر تو عطر کربلایی داشت که باز شد به جمال حسین چشم ترت لینک اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/190