#امام_رضا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
یک زن ویلچری، روی دو تا پا برگشت
کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد
سجده ای کرد؛ سپس شیعه ی مولا برگشت
خسته بود از همه ی آینه ها تا این که
زشت آمد،متحول شد و زیبا برگشت
آن که در صحن به دنبال شفا آمده بود
با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت
زائری گفت چرا اشک ندارم آقا؟!
نگهش کردی و با دیدهی دریا برگشت
یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم
رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت
به گمانم که به طور تو مشرف شده بود
آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت
صبح درقامت یک مردگدا رفت حرم
ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت
جبرئیل آمده بود ازوسط عرش، حرم
دوسه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت
نفس خادمتان خورد به آن نصرانی
در حرم شیعه شد از مذهب ترسا برگشت
زائری بود مردد جلوی ترمینال
مشکلی داشت از اول به خدا با برگشت ...
✍: جمعی از شعرای مشهد
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592