. می زنی قطعاً صدایم بین نوکرها به نام روی چشم من قدم که میگذارد اشکهام بوی تربت می دهد این سجده های گریه دار می دهم جان در حرم انگار، بعد اَلسَّلام عطر سیبی از نفسهای دعایم می وزد می شوم این بار هم مست غمت از پشت بام دود اسفند محرم، شال مشکی، پیرهن خوب شد آورده ام یکسال دیگر هم دوام نوحه و شور و دو دم دارند بر سر می زنند واجب عینی است حالا گریه کردن بر کدام؟ اَلسّلام ای معجر و پوشیه و چادرسیاه السلام ای التماس محملی والامقام پیش آن چشمی که می گرید برای اصغرش بر زمین بگذار امشب گریه را با احترام ✍ .