🖤شهادت امام موسی بن جعفر🖤 زندان صبر بود و هوای رضای او شوقش کشیده بود به خلوت سرای او   زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس زنده به گور کردن آیئنه بود و بس   زندان نبود یک قفس زیر خاک بود  هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود   زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود   زندان نبود یوسف در بین چاه بود زندان نبود گودی یک قتلگاه بود   زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود   زنجیر را به گردن آیینه بسته اند صحن و سرای آینه را هم شکسته اند   دیگر کسی به نور کنایه نمی زند شلاق روی صورت آیه نمی زند   می خواستند ظلم به آل علی کنند می خواستند روز و شبش را یکی کنند   هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت   حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود افطار روزه دار خدا تازیانه بود   زندان نبود روضه گودال یار بود هر شب برای عمه خود بی قرار بود   حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود زینب میان جمعیت نیزه دار بود   در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود زندان برای دختر زهرا روا نبود رحمان نوازنی 🖤 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》