« ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه » روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید « ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر » می گوید واژه ها روی ابابیل لبت.. سجیل است دام بگذار که گنجشک تو جبرائیل است نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد سالیانی ست که معراجِ خدا می خواهد زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند‌... لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد نعره ی حیدریِ « أینَ تَفِرّوا » می زد بار دیگر سپر و تیغ و عَلم را بردار پا در این دایره بگذار عَدم را بردار بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی یازده مرتبه در آینه تکرار شدی .... راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست سید حمید رضا برقعی 🆔 @asheghane128